صفحه تولد Eid mohammad

Eid mohammad 8 ماه پیش

دراین ساعت که دارم مینویسم امروز خونه ی پدر ومادرم ازروستا به شهرنقل مکان کردازروستای ترشاب محله ی سیاه جنگل اسم بامثمایی که درهرگوشه ای ازدنیا نامش رابشنوم روح وروانم درآنجا به پرواز در می آید روستایی که روح بچگیم اونجاشکل گرفت وخاطرات شیرین بچگی روحم روروبه گذشته پرواز میدهد خیلی دلم برای روستایمان برای کوه آتشفشان تفتان برای درختان بادام کوهی برای درختان بنه برای باغات روستا برای کوه ها وسنگ ها ورودخانه ودره ها برای گیاهان کوهی واستشمام خاص بوی گیاهان هنگام رفتن به بیابان خیلی خیلی تنگ شده هرچندگریه کردم واشک ریختم اما بازم بغضم گرفته چه می توان کرد باجبرزمان وگذرزمان خدا دربهت وحیرتم مگرخودت دلهای ماروآروم کنی کاش خاطرات وگذرزمان برگشت داشت کاش آدمها ازهم جدا نمی شدند چه به وسیله ی مرگ چه به وسیله سفردلم برای خاله ودایی وبرای عموها وعمه هام برای فامیل خیلی تنگ شده چه آنها که درقیدحیاط هستند وچه آنهایی که ازدنیارفته اند