حتما برای شما جالب است که از سرگذشت کسانی که تاریخ تولدشان دقیقاً با شما یکی است آگاه شوید! در ادامه سرگذشت هم تولدی ها را خواهید خواند. در صورت تمایل شما هم میتوانید سرگذشت خود را با هم تولدی ها به اشتراک بگذارید.
سلام
سلام من اصلا دختر خوشبختی نیستم خیلی تنهام و خانواده خیلی سخت گیری دارم و همیشه توسط اطرافیا اذیت شدم و خیلی افسرده هستم میشع گفت از زندگیم ناراضیم در ست ۱۳ سالگی عزیز ترین کسی زندگیم رو از دست دادم و هیچکس تولد منو یادش نیس و برام تولد نگرفتن و کسی هم منو دوست نداره و نمیزارن گوشی داشته باشم هیچوقت و کلا هیچکسو دیگ دوس ندارم هر کسو دوس داشتم از دستم رفته ادنای اطرافم هم از من بدشون میاد من خیلی مهربونم هیچوقت دوست نداشتم دل کسیو بشکنم اما همه دل منو شکستن و خانوادم حتی نمیزارن دوست پیدا کنم لطفا برام دعا کنید
سلام من ۱/۱ /1388به دنیا آمده ام و خرداد ماهی هارا دوست دارمم
سلام به همه کسانی که در این روز متولد شده اند تبریک میگم شما خاص هستید و خاص بودن جذابه شاکر خداوند برای لحظات خوبمان باشیم و هرگز نا امید نشیم خدا هر لحظه منتظر ماست من زندگی خوبی داشتم و دارم خداروشکر و امیدوارم سایه رحمت خداوند برای همه ی هم تولدی هام همیشه گسترده و روز افزون باشد یا علی
خب سلام من الان 14 سالم هست و 6 روز از تولدم گذشته متولد 1/1/1388 هستم من هیچقوت دوستان صمیمی نداشتم ولی دوست مدرسه و از اینا داشتم هر سال تولدم پدر و مادرم برام کیک تولد و کادو میگیرند من هیچوقت با دوستانم تولد نگرفته م روز تولد از دست دوستان نزدیکی که داشتم خیلی دلخور بودم چون دوستی که از کلاس اول باهاش دوست بودم روز تولدش یعنی 8 اسفند رو یادمه باهام حرف نمیزنه تولدم رو بهم تبریک نگفت و حتی به زور جواب تبریک عیدم را داد و حتی بقیشون هم هیچکس تولد منو یادش نبود جز پدر و مادرم خیلی خوشحلم که اونا رو دارن و سایشون بالای سرمه برای همگی ارزوی موفقیت و سربلندی دارم . دوست دار شماsk
یعنی ۴روز دیگـه تولدمونهــــــــــــــــ جیغغغ
سلام من هم متولد ۱۳۸۸/۱/۱هستم خانواده خوبی داریم زیاد پولدار نیستیم اما همین که در یک خانواده صمیمی زندگی میکنم از خداوند ممنونم و خوشحالم که تاریخ تولدم ۳۸۸/۱/۱هست ۲۵روزه دیگه تولدمه و ۱۴سالم میشه و برای همه شما عزیزانی که تاریخ تولدتون با من یکی هست تبریک میگم و امیدوارم وارم که به هرچی میخواهید برسید وهمیشه دل هاتون شاد باشه
شما هم وقتی میگه انقد تا حالا نفس کشیدن نفس تونو میگیرین؟
سلام من خوشحالم دراین روز بدنیا امده ام
سلام من خیلی خوشحالم که تو این ماه و سال و روز به دنیا اومدم یعنی ۱۳۸۸/۱/۱زندگی خوبی داشتم اون قدر پول دار نیستیم که همه چیز داشته باشم اما زندگی ساده و صمیمانه داریم و خداروشکر میکنم امید وارم برای همتون اتفاق های خوبی بیوفته.اول اسمم س
خب من ن زیاد خوشحالم ن ناراحت.روز خوبی ب دنیا نیومدم چون هر کس ب فکر زندگی خودشه و عید و عید دیدنی و ...حتی پدر مادرم یک بار هم برام کادو نگرفتن!یا هیچوقت از دوستام کادو نگرفتم و نمیتونم تولد بگیرم چون بفکرم نمیتونن باشن...البته این مهم نیست ولی خیلی چیز های بد و ناراحت کنندهای داره البته برا من...خلاصه ک همیشه سعی کنین ب چیزی ک میخواین برسین و از کاری ک میخواین انجام بدین مطمئن باشین و ب مزایا و معایبش قشنگ فکر کنین و بعد انجام بدین
سلام من طاها ام ۱۳۸۸٫۱٫۱ به دنیا اومدم خنده داره ولی واقعیه خخخخ
زندگیم خیلی خوب بوده الان من ۱۲ سال سن دارم و از زندگیم هم خیلی راضی هستم من چون دم سال تحویل به دنیا اومدم و تو سال کبیسه به دنیا اوندم تو شناسنامم زده ۱۳۸۷/۱۲/۳۰
دوزتان عزیز صرفا جهت پز دادن کامنت میزارین؟ نخوندم
خب میتونم بگم خوشبختم چون بهترین روز به دنیا اومدم، همه بهم توجه کردن همه تولدمو یادشون بوده، کلا حس خوبی داشتم
خب من آدم خوش شانسی نبودم تو یه یه خانواده خیلی سخت گیر بدنیا اومدم یه پدر معلم یه مادر پرستار کلا زندگیم خیلی سخت بوده هرچیزی خواستم نسبتا فراهم نشده فقط درس درس درس هزاران کتاب درسی هیچوقت گوشی نداشتم این پیامم با گوشی مادرم مینویسم واقعا یه مدت افسرده شدم زندگی راحتی دارم نسبتا خوشگل هم هستم فقط خیلی جوش زدم دیگ آرزوم اینه که یبار بتونم یه بازی روی گوشی انجام بدم از ۴ سالگی به کتابخونه رفتم هیچ دوستی ندارم و فقط درس میخونم و آرزوم داشتن یه گوشیه بای طاها
سلام من آدم خوش شانسی هستم که تونستم سایت به این خوبی رو پیدا کنم
سلام من از زمانی که به دنیا اومدم تا الان خیلی خوش شانس بودم ومیدونم تا آخر عمرم هم خوش شانس هستم
صلام من ادم خوش شانصی بودم چون هم رفیقای خوب و هم خوانوادع ی خوبی دارم
من تا الان خیلی خوش شانس بودم و خیلی خوشگلم چون تا الان که 13 سالمه 10 تا دوست پسر داشتم و خیلی هارو هم قبول نکردم همین الان هم خیلی ها سرم جنگ میکنن ول من یکی رو دوست دارم که اطمینان خاصل نمیکنم دوستم داشته باشه تا بعد ...
سلام چی بنویسم
من از روز اولی که به دنیا امدم خوشانس بودم چون چون خیلی زیبا بودم و هر کی منو میدید می گفت که چقدر خوشگلی :-) من از ۶ سالگی مبایل داشتم و الان مبایل A50دارم و می خوام A70هم بخیرم من،بقیر از مبایل یک ایپد هم دارم و 39 تا اسلایم شکل خودم دارم من یک تابلو از عسک خودم دارم که اندازه یک فرش ۱۲ متری هست من از اون بچه های خوشانسم هیچ کس مثل من نیست B-) ممنونم الینا
چی بگم
من از همان بچه گی خوشبخت بودم در خانواده دکتر زندگی کردم هرچی خواستم داشتم از 3 سالگی موبایل داشتم من خوشبخت ترین دختر روی زمین هستم کسی مثل من توی دنیا نیست از خوشگلی و.....
من از وقتی به دنیا آمدم و در بیمارستان بودم خیلی خیلی گریه میکردم چون دل درد شدیدی داشتم بعد وقتی در بیمارستان حضرت زینب کنار مادرم بودم پدرم چون به سر کار میرفت و شب کار بود دیر به دیر به دیدن من می آمد وقتی کمی بزرگتر شدم ما برای مسافرت به شمال میرفتیم تا در آنجا به دیدن فامیل های مادرم برویم من بیشتر خاطرات خودم را در شمال داشتم و وقتی 6ماهم بود مادر و پدرم من را به مسافرت بردن نه فقط شمال بلکه خیلی شهرهای دیگر مثل مشهد ، اصفهان ، شیراز، قم، نیشاپور، سبزوار، شاه رود ، کردستان ، سنندج، همدان، قزوین ، الموت و.... ولی وقتی به مدرسه رفتم این مسافرت ها خیلی کم تر شد اما وقتی به مدرسه رفتم وقتی کلاس اول بودم اولین دوست من اسمش فاطمه بود با او خیلی صمیمی بودم اما وقتی به کلاس دوم رفتم یک دوستی دیگر پیدا کردم ولی فکر نکنید که دوست قبلی خود را ول کردم نه ول نکردم اسم دوست دوم من هستی 1 بود اما بر اساس اتفاقاتی او را ول کردم سال چهارم بود که بهترین اتفاق زندگیم افتاد شاید از نظر شما این بهترین اتفاق نباشد ولی ما خانوادگی به ترکیه شهر استانبول رفتیم خیلی جاهای گردشگری رفتیم من در آنجا پنج دوست دیگر پیدا کردم البته آنها را در یک روز پیدا کردم دو دوست را در هواپیما پیدا کردم شاید شما می دانید وقتی اولین بار سوار هواپیما می شوی چه حسی دارد برای من هواپیما بهترین حس زندگی بود ما وقتی برگشتم تابستان تمام شد و من به مدرسه رفتم یک دوست خیلی خیلی صمیمی پیدا کردم به نام هستی 2 اما به دلایلی دوستم فاطمه را ول کردم وبا هستی دوست شدم ما به خانهی هم رفتیم و حتی این قدر صمیمی شدیم که به مسافرت رفتیم راستی یک چیز دیگر من در هر فروردین 5بار تولد میگیرم یعنی 5 بار به مسافرت می رفتیم و تولد میگرفتیم امسال که پنجم هستم تابستان را با هستی گذراندم بقیه سال را با مدرسه و تعطیلی زیاد از حد گذراندم من حالا ده سالم است و پنجم هستم و سال 1399 به کلاس ششم می روم و یازده سالم میشود.
من وقتی به دنیا اومدم مادرم به خاطر خونریزی داخلی مرد و با پدر و خواهر و برادرم زندگی میکنم ولی میدونم بابام وقت زیادی واسه ما نداره و داره این را پنهان میکنه تا ما متوجه نشیم مخصوصا من ولی واقعا رو در کل زندگی سرد بود تا ۸ سالگی تنها بدون مادر بزرگ شدم ولی از سن ۸ سالگی چیزی فهمیدم که خیلی خوشحال شدم بابا به خاطر ما از سفرش گذشت و گفت میخواد با بچه هاش باشه عجیب بود دیگه احساس دلتنگی نمیکردم و تو سن ۹ سالگی نامادری واسمون اومد خیلی خانم خوب و مهربونی است وتقریبا ۱ سال است که اصلا احساس دلتنگی ندارم و دارم به بهترین شکل درس میخونم تا مادرمو خوشحال کنم