پشت سر هم تا دکترا رفتم! بعدش سربازی! بعدش پسا دکترا! الان هیات علمی هستم. رابطه زیاد داشتم، دو‌مورد عمیق شد که هر دوش شکست خورد! ۹۷ یه عقد داشتم که اونم شکست خورد! به هر حال الان حقیقا از خانوما میترسم و به نظرم چون قابل پیش‌بینی نیستن نمیشه بهشون اعتماد کرد. فقط چیزی که هست اینه مثل تقریبا همه پسرا که بالا سرنوشتشون رو‌نوشتن افسردگی ولم نمیکنه! عملا آرزوی مرگ‌میکنم و نمیتونم از خودم رضایت داشته باشم. الانم منتظرم فقط روز‌ مرگم برسه. از خود کشی هم میترسم البته!

گذشته بدی داشتم،از هیچ چیز شانس نیاوردم.خیلی باهوش بودم،خوب درس خوندم ولی رشته خوبی قبول نشدم.آرزو داشتم ا دامه تحصیل بدم اونم نشد.ازدواج کردم با همسرمم خوب نبودم.بچه آوردم ،اونم اذیتم میکنم.خدا هم من رو دوست نداره،همیشه خواب بد میبینم.با روحمم درگیرمخاک برسر من برای این روز تولدم

منم یه پسر سرخوش و با انرژی بودم تا ۲۰ سالگی اما انقدر زندگی فشار بهم آورد که الان کاملا افسرده هستم و هیچ چیزی خوشحالم نمیکنه با اینکه همه چی دارم خانواده خوب یه پسر دسته گل ،شغل خوب،درآمد خوب اما ته دلم خوشحال نیست چون بقیه هم خوشحال نیستن،همش به فکر مرگ هستم

پر از استعداد بودم پر از شور زندگی ولی در دوران بلوغ دچار افسردگی شدم و دیگه نتونستم زندگی عادی داشته باشم، الانم در شرکت کار میکنم و تراپی میرم ولی فایده ای نداره هیچ چیزی حالمو خوب نمیکنه، از مرگ میترسم ولی منتظر مرگ هستم

درس خوندم لیسانس گرفتم .پایه یک بین الملل گرفتم .راننده ترانزیت شدم .تو پانزده سال بیش از نیمی از قاره اروپا و آسیا رو بار ها سفر کردم و به چند زبان زنده دنیا مسلط شدم و تجربیات زیادی بدست آوردم .ولی هرگز از دواج نکردم و یک مرد مجرد باقی موندم .اما الان زندگیم مثل یک فیلم سینمایی شده برام و احساس افسردگی میکنم و دلم میخواد به سفر ابدی برم خسته شدم

سلام منم زندگیم بر خلاف آرزوهایم گذشت

سلام دختر با ادب و رياست طلب بودم در سن ٢٠ سالگي ازدواج كردم دوتا دختر بسيار زيبا شبيه ملكه ها دارم كتاب از رويا تا واقعيت راهي نيست را نوشتم و به چاپ رسوندم همه ي ارزوهام برام خاطره شدن و خداروشكر ميكنم كه هميشه دست خدا تو دستم بوده و اگر بخام جمله ايي بگم كه به زندگيتونو عوض كنه اينه كه با دلت تصميم بگير و با عقلت حركت كن قطعا موفق خواهي شد بهت قول ميدم دوست من

سلام ۱۷ساله بودم که ازدواج کردم.دوفرزند دارم ۱۷ساله و۱۳ ساله.خداروشکر از زندگیم راضیم.همسر مهربان وخوبی دارم تاسیکل بیشتر نخوندم.ولی الان دارم ادامه تحصیل میدم وبا پسرم ،هم پایه هستم. کلاس۱۲

تو دانشگاه عاشق شدم و ازدواج کردیم یه پسر دوست داشتنی و فضول دارم کارشناسی ارشدم رو گرفتم و معلم شدم خیلی به تدریس علاقه دارم

یه دختر آروم و ساکت بودم تو یه شهر جنوبی , دبیرستان تیزهوشان بودم و همه ازم توقع پزشکی داشتن ولی نشد , کارشناسی زیست داشتم که عاشق شدم و خداروشکر ازدواج کردم, بعد از سالهاتلاش یه دختر کوچولو دارم که عاشقشم , کارشناسی ارشد گرفتم, الان در حال خونه داری و مادری و کار پاره وقتم و راضی و خوشبختم الهی شکر, نقطه منفی من حساس بودن و زود رنجیه که دارم تلاش میکنم بهتر شم نقطه مثبت هم مهربونم به امید سلامتی و شادی و آرامش شما هم تولدی عزیز

باسلام زندگی خوبی دارم یه دختر ۴ساله ویک همسر خوب خدارو شکر میکنم تونستم شرکت بزنم والان تو کارم موفقم

درس خوندم ليسانس گرفتم عاشق شدم ازدواج كردم دوتا دختر خوشكل و يه زندگي عالي دارم كتاب نوشتم و موفقم اسم كتابم "از رويا تا واقعيت راهي نيست “ خوشحالم و خدارو شكر ميكنم

نسل مانسل سوخته ایم. بدبختیم. بی پولیم. بیکاریم. کاشکی نبودم.

از زندگی خود راضی هستم وخوشحال به هرچی خواستم رسیدم وثروت هم برام مهم نیست

خدارو شکر میکنم دوتا دختر ناز دارم همسرمم خیلیییییی دوست دارم این بانوجوانی سختم یر ب یر

گذشته خیلی شاد بودم ولی قدر دوران تحصیل ندونستم،پشتکار تو درس نداشتم که بخوام شغل خوبی برای امروزم بدست بیارم،،ولی خداراشکر تو ازدواجم موفق هستم والان داری فرزند ۱۱ساله ام

عاشق شدم نذاشتن بهش برسم ازدواج کردم زندگی نسبتا ارومی دارم‌ولی افسرده ام گذشته هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه ولی خرسندم از بهاری ک خردادش ب نام من است

عاشق شدم ولی تنهام گذاشت و من هنوز دربدر اون عشقم نه زندگی موفقی داشتم نه به پولی و ثروتی رسیدم جوانیم تلف شد هیچ لذتی هنوز نصیبم نشده جز تنهایی