سلام عرض میکنم به همه اونای که مثل من دوران کودکی و نوجوانی خوبی داشتن منم خیلی خیلی زود درس رو کنار بزارم به خاطر مشکل مالی خانواده از ۹سالگی مجبور بودم کار کنم و ۱۲سالگی عاشق شدم به عشقم نرسیدم ولی باز ادامه دادم ۸۴ازدواج کردم یه پسر دارم ۱۷ساله دوتا دوختر دارم ۲و ۱۰ساله با همسرم زندگی خوبی داریم سعی میکنم پدر خوبی برای زندگیم باشم...

دوران کودکی و نوجوانی خیلی خوبی داشتم. دوران تحصیل را با موفقیت سپری کردم متاهل هستم و مادر دو فرزند ۱۴ساله و ۱۰ساله کارشناسی ارشد دارم و معلم هستم خداروشکر از زندگی راضی هستم

گذشته نسبتا سختی داشتم،اما پر از فراز و نشیب در حال حاضر فوق العاده دختر پخته و با درایتی شدم، باشگاه میرم،مدام کتاب میخونم،کلاسهای زبان میرم، کلاس دف میرم،کلاس رقص میرم، سرکار هم میرم، خودم برای خودم زندگی مستقلی ساختم و از تنهاییم لذت میبرم ، هر کاری که توی نوجوونی و جوونی انجام ندادم الان دارم انجام میدم

سلام مندر حال حاضر سر گذشت خوبی نداشتن از وقتی ازدواج کردم در گیر بیمارستان و بیماری هیتم اولش در گیر ناباروری و بعد از ۸ سال بچه دار شدن و در حال حاضر هم در گیر بیماری سرطان که متاسفانه مهمون امروز و فردا هستم

سلام دوستان من از اوایل کودکی بیماریهای زیادی گرفتم که بیشترشون عمل شدند و آخریش ۱۶ آذر ۱۳۸۵ بیمارستان سینا تهران بود که تا نزدیکی مرگ رفتم و برگشتم و الان خداروشکر دارم زندگی میکنم

سلام کودکی بسیار خوبی داشتم پر از خاطرات خوب که هیچ وقت از یادم نمیره که ظاهرا همه هم نسلی های من این احساسو دارن بچه های اون دوره همه یک رنگ بودیم .چقدر دلتنگ اون دوران هستم

سلام ازکودکیم چیزی یادم نیست،نوجوانی هم بابام تصمیم گرفت ازدواج کنم،16 سالگی مادر شدم،11 سال بابدبختی زندگی کردم و بعدش طلاق

سلام. من کودکی خوبی داشتم و بعد نوجوانی سختی داشتم، متاسفانه از درس عقب موندم و عاشق شدم و شکت خوردم‌. فراز و نشیب زیادی در زندگیم بوده، چون میگذرد غمی نیست.

باسلام فقط دوران کودکی خوب بود بعد که عاشق شدم اما به عشقم نرسیدم و هنوزم مجرد موندم چون هیچکس نمیتونه جای اونو برام پرکنه اون باوفا هم رفت دنبال زندگیش که اون مادر شد و من هنوزم پسرم حیف ازاین عمر که گذشت

کودکی خوبی داشتیم نوجوانی که زود گذشت فقط با دوستانم بودم ولی متاسفانه از درس غافل شدم دانشگاه نرفتم و عاشق شدم زود ازدواج کردم در حال حاضر دو فرزند عزیز تر از جان خودم رو پرورش میدم و با بالا و اکثرا سرازیری های زندگی مدارا می کنم

گذشته ام خیلی سخت وپرفرازونشیب بود.درکارم موفق شدم وبه آرزوم رسیدم اما درزندگی متاهلی.... درکل دهه شصتی ها باسختی بزرگ شدند