سلام مهدی هستم ۱۰فروردین ۵۸ اهل مازندران بهشهر لمراسک شوق کودکی زیبا بود شیطنت های پسرانه دلچسب اما اگر به عقب برگردم نمیدونم دوباره از کجا شروع می کنم‌ولی قطعا از مهر ۷۵شروع میکنم چون همونجا زمان از دستم در رفت... ی فروردینی عاشق نمیشه ولی اگر عاشق بشه عاشق میمونه کاش آدما بفهمند..

سلام من فرشته هستم متولددهم فروردین پنجاه وهشت دوران مجردیم بهترازمتاهلیم بود الانم مجردم خیلی خوشحالتراززمان متاهلیم هستم بابت همه چیزخداراشکرمیکنم.

درود به همه شماعزیزان۱۳۵۸/۱/۱۰ بهارک هستم وشمال زندگی میکنم کودکیم نوجوانیم بابلسروبعد رشت هیچوقت ازدواج نکردم چون عاشق ورزش وسفر کردن هستم درکل درسته دهه ما بینهایت اذیت شدن ولی با تمام این موارد بهترین هستیم چون فروردینی موانع راپشت سر می زاره و هیچوقت توقف نمیکنه. امیدوارم همیشه بهاری باشید بدرود

سلام طاهره هستم متولد ۱۰ فروردین ۱۳۵۸ ازآذربایجان غربی بچگی ما رو بیخیال که شبیه دیگران توی پناهگاهها گذشت ولی زیبا بود و شاد .پدر و مادری پر تلاش و زحمتکش داشتم که پدرم بازاری بود .الان روزنامه نگارم درآمدم خوبه زندگیم عالیه و پر تلاش و سرسخت دنبال اهدافم هستم .انسانهای بدی سرراهم سبز شدند شکستشون دادم تا بحال .جز خدا همراه و پشتیبانی نداشتم ولی با امید و تلاش پیش میرم .چون یک بار به دنیا میاییم.ارزو دارم تو کشورم یک اژانس خوب خبری راه اندازی کنم و میدونم در پنج سال آینده موفق خواهم شد و به هدفم میرسم.

سلام اسداله هستم تا یکسال پیش نمی دونستم چه سال و ماه و روزی بدنیا اومدم! چون چند سال یبار شناسنامه میگرفتند،چیزهای زیادی رو کنار هم گذاشتم و از مادرمم کمک گرفتم تا به امروز رسیدم،کودکی سختی داشتم زیر چادر و آوارگی ولی الان زندگی نسبتا خوبی رو تونستم برای خودم رقم بزنم یه فرزند دارم و خودم و خانمم شاغلیم،سرگذشت بقیه رو خوندم اکثرا غم انگیز بود ترغیب شدم سرگذشت خودمو بنویسم که بقیه هم روحیشون بهتر بشه و برای یه زندگی بهتر بجنگند و تلاش بیشتری کنند.

سلام اعظم هستم . در۱۰فروردبن ۵۸ به دنیا اومدم . خانواده ی خوبی دارم . دوران کودکیم با آنکه در جنگ گذشت ولی با داشتن پدرومادر خوب برایم زیاد سخت نبود. مجرد هستم و لیسانس دارم وبه شغل آموزگاری مشغولیم . عاشق شغلم ودانش آموزانم هستم . همیشه خدارا شاکرم بخاطر شغلم

سلام من ،خیلی آرزو ها تو سرم بود ، متاسفانه با قدر زمان رو ندونستن ،به اون چیزایی که میخواستم نرسیدم. ولی بازم از خدا ممنونم که سلامتم.

سلام ازاده هستم متولد ۱۳۵۸ متاهلم مجردی سختی داشتم پدرم همش دنبال زن بود ما۴ تابچه بودیم مادرم مارو باسختی بزرگ کرد الان ۵ ساله پدرم بایکی هم سنم صیغه شده ورفته ولی خداروشکر شوهر وبچه های خوبی دارم ولی دلم همیشه پیشه مامانمه

سلام، سپیده هستم و منم متولد ده فروردین ۱۳۵۸ که تعصب خاصی هم روی ماه فروردین دارم و خصوصیات فروردینی ماهی هم در من بشدت پررنگ هست، مثله حس رهبری و لجاجت و غرور و ماجراجویی ۔۔۔ واقعا در دهه بیست ماجراجویی و سفر زیاد داشتم و هنوز مجرد هستم و رشته تحصیلیم مدیریت هتلداری بوده و الان هم بعد ده سال از پایان تحصیلم مدیر یک هتل تو تهران هستم و بیشتر زمانم رو تو هتل و سرکارم میگذرونم ۔۔ خوب ما هممون بچه دوره جنگ هستیم و بعد هم همیشه محدودیتها و مشکلات نسل خودمون رو داشتیم و بنظرم نسل سختی کشیده ولی صبوری از آب دراومدیم۔

سعید هستم، دوران کودکی و نوجوانی خوشایندی نداشتم، کتک در خانه و مدرسه همش استرس و اضطراب، از اول دبیرستان مجبور شدم خانه را ترک و به تنهایی برای ادامه تحصیل به شهر بروم، مشکلات زیادی رو به تنهایی تحمل کردم تا تونستم کاردانی ساختمان رو بگیرم و بعد هم سربازی و ازدواج، دوتا فرزند دارم که اگه به خاطر اینا نبود زندگی مشترک رو تمام میکردم، خلاصه کنم ما نسل سوخته بودیم.

سلام دوستان گلم . پریسا هستم .مطمعنم همه ی ما که تو این روز وتاریخ به دنیا اومدیم یه اشتراک‌های خاصی داریم.در۱۶ سالگی علارغم میل باطنیم ازدواج کردم...هرچند روزگار به وقف مراد ما دهه ۵۰ نبود ولی میدونم ما خاص ترین آفریده های خداییم و من کلا عاشق بهار هستم.خواهشی هم که از شما عزیزان دارم لطفا اجازه بدین بچه هاتون جوونی کنن و با عشق ازدواج کنن.عشق سرمنشع تمام خوشبختیهاست

اصغر هستم تو بد دوره ای بدنیا اومدم از کودکی چیز زیادی یادم نمیاد ،اما جوانی پر جنبوجوش زیادی داشتم ،واقعا توجونیم همه جوره از زندگیم لذت بردم ،اما تقدیرم خوب نبود از وقتی ازدواج کردم خوشیم جاشو به غم داد تا به خودم اومدم زنم ۳تا بچه گذاشت رو دستم که نتونم فرصت خروج از این زندگی داشته باشم ،کارمندم اوضاع مالی خوبی دارم اما توزندگیم دل خوشی ندارم الان دارم از زنم جدا میشم اما بازم میدونم دوباره خر میشم وبه این زندگی سرد یه طرفه بازم باید ادامه بدم ،امیدوارم شما هم تولدیای عزیز روزگارتون خوش باشه

من از سرنوشنم راضیم پزشک هستم متخصص گوش و حلق و بینی ولی خیلی سخت بود تا الان انشالله بعدش راحت ترم

سلام مجید هستم متولد دهم فروردین پنجاه و هشت از دوران بچگی بگم جنگ و استرس و شبهایی که اکثرا کابوس میدیدم دوره مدرسه برای کوچیکترین شیطنت کتک میخوردم معلمها اجازه داشتن هر جور دلشون میخواد با بچه ها رفتار کنند دانشگاه که شرکت کردم رتبه شش هزار آوردم که اصلا به درد نمیخورد رفتم سربازی اومدم با هزار مکافات یه کار به درد نخور پیدا کردم کلی عذاب کشیدم تا کارمو عوض کردم الان که به سن چهل و یک رسیدم مستاجر هستم خلاصه در این سن احساس پیری میکنم جوری که انگار هشتاد سالمه....

من حسین هستم سرگذشت بسیار متغیری داشتم به نظر من تو بدترین دوران تاریخ ما حظور داشتیم همه چی رو تجربه کردیم دیگه همه‌ی ما میدونیم تو سن ۲۰سالگی ازدواج کردم الان ۳تا دختر دارم که یکی ازدواج کرده ویه نوه دارم از بدترین روزای زندگیم همین چندروز پیش بود که برادرکوچکتر خودمو از دست دادم داغش همیشه بر دلم موند

سلام،منم طاهره هستم ،28 سالگی ازدواج کردم یه دختر 10 ساله و یه پسر 6 ساله دارم خدا را شکر روزگار میگذره ولی شرایط خوبی داشتم از لحاظ شغلی، وفعالیت های اجتماعی که همه بعد از ازدواج و بخصوص بچه دار شدن کنسل شد که این روحیه ام را خراب کرد

طیبه هستم .18 سالگی ازدواج کردم.اززندگیم خیلی راضی هستم.یه دختر دارم که اوهم فروردینی هست.خیلی خصوصیاتمون شبیه به هم هست.همسرم را خیلی دوست دارم.سالگرد ازدواجمون هم فروردین هست.عاشق فروردینم.

سلام من لیلاهستم دربچگی بالاپایین زیادی داشتم ازعرش به فرش رسیدم که خیلی تاثیرمنفی در زندگیم داشت درزندگی من خیلی ها هستندکه نتوانستم آنهاراببخشم الان درسن 41 سالگی احساس خوشایندی ندارم به خاطرآنهابیشترفرصت های زندگیم ازدست دادم که میتوانست زندگی بهتری داشته باشم نمی دانم میتوانم بعدازاین به آرزوها و خواسته هام برسم،شایدتنهاکاری که بتونم انجام بدم نوشتن کتاب باشه چون ازبچگی دوست داشتم یک نویسنده باشم تاالان هم چندداستان کوتاه نوشتم که فقط یکیش چاپ شده،من دوتادختردوقلودارم الان بیشترین دغدغه من موفقیت اوناتویی درسشون هست،امیدوارم روزی برسد که آنهاراببخشم،یکی ازآنها مدیر مدرسه ابتدایی من بود آنقدرمراکتک زدوکیفم رابیرون کلاس پرت کرد.......که من ازمدرسه بیزارشدم،چون بادختری دعوایم شدپدرش بیشترین کمک را به مدرسه میکرد،واقعامانسل سوخته بودیم

میخواستم پزشک بشم اما معلم شدم خودم تنبلی کردم.. ازدواج کردم بچه ندارم.. ماهی 9 میلیون قسط میدم خسته شدم از این همه قسط.. هنوز به آرامش نرسیدم.. خیلی نگران آینده ام..

منم متاسفانه دقیقا روز رفراندوم به دنیا اومدم. از شغلم با ٢٠ سال ستبقه راضی نیستم و حتما باید ولش کنم. همینطور از کشورم. دو تا پسر گل دارم عالین واقعا خدا رو شکر

سلام من زهرا هستم.برنامه جالبی بود.من زندگی ارومی دارم.همه انسانها سختی میکشن تا به راحتی برسن.منم مثل همه.ولی همیشه امیدوار به اینده.عاشق فروردینم.دو تا بچه بزرگ دارم .خدا رو شاکرم.دعا میکنم تمام ارزومندان به ارزوهاشون برسن

سلام.منم متولد۱۰فرودین۵۸ هستم.برنامه ی جالبی بود مرسی.چهل و یک سالگیمو باور نمیکنم هنوز! البته خیلیا باورشون نمیشه وارد چهل شدم!میگن بهم‌نمیاد!منم اوائل زندگیم سختی زیاد کشیدم ولی الان خوبه خداروشکر.صبور باشید..

سلام سرگذشت جالب ی ندارم هنوز مجردم

معصوم هستم. منم این روز بدنیا اومدم.۱۸ سالگی عاشق شدم بعد ۳ سال به هم خورد. ازدواج نکردم. تا اینکه بعد از ۲۱ سال عشقم رو دوباره به برکت اینستاگرام پیدا کردم. الانم یکساله باهاش ازدواج کردم. خوشبختی همه آرزومه....

مریم هستم از زندگی راضی هستم وبا همه سختیهاش کنار میام در آذرماه ۹۶ پدرم را ازدست دادم و دیدم کلا به دنیا عوض شد از اون به بعد هرچه پیش آید خوش آید

سلام فاطمه هستم بچگیم خوب بود بزرگتر شدم ازدواج کردم اول زندگی خیلی آزاردهنده بود الان تازه بادو دختر در چهل سالگی کمی آرامش دارم تو زندگی اگه صبر کنی وامید به خدا داشته باشی زندگیت میتونی نگه داری وگرنه نه مواظب زندگیتون باشید

خداروشکر تا حالا زنده هستیم شکر

سلام متولد 58.1.10 هستم مصیبت ما تمومی نداره تا چشم باز کردیم جنگ بود و ترس مردن تفریمون این بود دود موشک رو ببنیم و بعد صداش. برای ورود به دانشگاه باید جونمون در میومد که متاسفانه من نتونستم برم دانشگاه. وارد شغل آزاد شدم از سال 94 ورشکسته شدم. کارگر و کارمند مردم شد تا آخر سال 97 باز شدم بیکار. الان یکساله بیکارم. مستاجر و با دو تا بچه. هرجا میخوای بری برای کار یا مدرک بالا میخوان یا میگن سنت بالاست. چقدر بدبختیم ما بچه های اوایل انقلاب. 90 در صد هم سن های خودم مشکلات بزرگی با همسرانشون دارن بعضی ها هم طلاق گرفتن. زود پیر شدیم حتی فرصت جوونی به ما ندادن. شدیم موش آزمایشگاهی رژیم نو پا

جالب بودبرنامتون ومن یه خاطره دارم که زود ازدواج کردم وخیلی سختیهاکشیدم وخداروشکرالان راضیم مرسی

سلام سعید هستم متولد۱۰ فروردبن۵۸ هستم گذشته من که یادمه ازجنگ وچیزی واسه خوردن پیدانمید تاالانه که بعد۱۶ سال زندگی مشترک خانمم مهریه ۱۰۰ سکه خودشو خواست منم مجبورشدم کل چیزهایی که دراین ۱۶ سال جون کندم تا جم کنم بهش ببخشم درعوض اونم ازمهریش گذشت فعلا مجردشدم خونه مادرم زندگی میکنم فکرشو نمیکردم که روزی بزرگ بشم واین همه بدبختی ودنیای بدرو ببینم امیدوارم بقیه مثل من نباشن وبه تمام ارزوهاشون رسیده باشن واسم دعاکنید امیدتون ازدست ندید چون یک فروردینی خیلی سرسخت ومبارزه