سلام من چند روز پیش 16 ساله شدم تا الان که 16 سال از زندگیم گذشته.. هر چند سختی های هم در زندگیم داشتم اما سعی میکنم اونا رو به خاطر نیارم لحظات شیرین زندگیم در کنار خانوادم بوده. موفقیتم برای خودم و خانوادم ارزشمنده. نمیدونم چرا؟ وقتی سرگذشت افرادی که با من در یک روز به دنیا امدن رو خوندم واقعا دلگیر کننده بودبرام! واقعا چرا ما دهه هشتادی ها انقدر افسرده ایم و افسوس گذشته رو میخوریم واقعا حال ادم گرفته میشه سرگذشت خاصی برای باز گو کردن ندارم

سلام من دیدم همه از بدبختی هاشون گفتن ولی من با اینکه خیلی شکست خوردم اما تسلیم نشدم

گذشته آنچنان درخشانی نداشتم اما پر قدرت برای ایندم تلاش میکنم بعضی وقتا تو بچگیم بخاطر اینکه کسی بم محبت نمیکرد خودم خودمو بغل میکردم و به خودم امید میدادمو الانم همینطوره من خیلی سختی کشیدم و سرگذشت کسایی ک تاریخ تولدشون بامن یکی بوده تقریبا مثل من بوده:) امیدوارم کسی که همه جوره درکم کنه و عاشقم باشه بهش علاقه پیدا کنم:)

گذشته تقریبا خوبی نداشتم و بعضی اوقات هویت خودم رو گم کردم اصلا خودم رو دوست ندارم نمیدونم من چرا اینجوری هستم تو خودم گم شدم

اممم چیزی نبوده ک خوشحالم کنه دیشب ک تولدم باشه آروز کردم ک پسری ک دوسش دارم با عشقش تا ابد بمونن میدونم خیلی دیوونم سرگذشت خوبی نداشتم همیشه باید از افراد فاصله بگیرم تا آسیبی نبینن

گذشت چندان جالبی نداشتم حالمم زیاد تعریفی نداره عمم من خیلی سختی کشیدم خیلیا بهم ضربه زدن تو شرایط بدیم بودم ولی همشه خودمو دوست داشتم خودم خودمو بغل میکردم قربون صدقم میرفتم شاید مسخره کنین ولی با این کارا بود ک من خوشحال بودم

یک زندگیه فوق‌العاده چرت و غمگین که هیچوقت هم شادی در اون پیدا نشد و نخواهد شد...

گذشته دردناک چرتی نسبت به سنم داشتم و تغییری هم نکرده فقط بدتر شده تا الان هیچ وقت خوشحال نبودم یاد اوریش فقط حالمو بدتر میکنه...

آمممم خب من اونقدرا گذشته خوبی نداشتم ولی تسلیمم نشدم هرگز نمیشم خیلی تلاش کردم و همه‌ی زورمو زدم و الان همون جایی هستم که میخوام و باید باشم بهتون پیشنهاد میکنم تسلیم نشین چون شما خودتون مسئول آباد کردن زندگیتون هستین.

از زندگیم فق از روزی که بدنیا اومدم راضیم مادر پدرم افکارشون قدیمی یه و باهم نمیسازیم چن بار اقدام به مرگ داشتم برای اتفاقاتی که مادر پدرم باعث شون بودن

دلم میخواد بزرگ شم :)

این شهریرور است که استقلال دارد مانند خود استقلال

من زندگی خوبی داشتم و از مادرم و پدرم راضی هستم اما ارز تفکر من بابا پدرم تفاوت دارد اما کنار می آیم یک موقع ها پدرم به من احترام میگذارند یک موقع هم من به پدرم مادرم خیلی به افکار من احترام میگزاره برای همین موشکلی نداریم

گذشته ام خوب بود از یه نگاه خوب یکی هم بد الان هم خوب بد نیست گاهی اوقات عالی و این ماه و این روز رو دوست دارم خیلی و دوست ندارم وقت دیگه می بود و برای خونواده 90٪ مهمم بهارم حدودا 12 ساله از کرمانشاه با توجه به آنالیز 63 روز دیگه 12 سالم می شه

بدترین سرگذشت رو داشتم خانوادم ازم متنفرن فقط میخوام به عشقم برسم منظورم مرگه فقط میخوام عمرم هرچه زودتر تموم شه

سرگذشت من خیلی مسخره هست که من برای پدر مادرم ارزشی ندارم و ............

سد گذشت من همشه فکر دربارهی عشق ها بود و کل هیچ روزی خوش حال نبودم 6مین و بگم من همیشه در حال فکر کردن هستم

مهدیس داشتن یه رفقای خوب ویه خانواده خوب

شهریوری ها همه پرسپولیسی هستن شهریوری ها همه عاقل با فهم و از یک نگاهن شهریوری ها خاصن دوست دارم یک آبجی نازو خوشگل به نام مریم داشته باشم

نمیدونم چون سرگذشت خوبی نداشتم و دوست ندارم به خاطر بیارم

یک خواهر یا برادر کوچک داشته باشم

خواهر خوشگل و زیبا داشته باشم اسمش هم فرناز بزاریم❤

داشتن یه برادر بزرگتر که اسمش امیر کیان باشه