سلام منم دوران بچگی و نوجوانی عالی رو سپری کردم و بعد از اون یه دوران پرفراز و نشیب رو سپری کردم ... الجمد الله به لطف آقاجانم امام مهربونیت ها روپاشدم ... و الان یه زندگی آروم دارم خیاطم و دانشجو هر هفته حرمم از عشق زیادم به آقا یه دعا به دعا م اضافه شد ، برای متولدین هم سن سال خودم هم دعا کنم یا علی التماس دعا

سلام به همه هموطنانم که تاریخ تولدشون بامن یکیه(۱۳۶۸/۶/۳۰)من اهل زنجان هستم ..در بچهذگی باشرایط مالی خیلی متوسط باحقوق شرکتی چندرغازپدرزحمتکشم بزرگ شدیم بافرازونشیبهای زیادی....از لحاظ مالی شرایط خوبی در بچگی نداشتیم اما خانواده ابرومندی بودیم..در ۲۱سالگی باهمسرم که اهل اصفهان است اشناشدم وبعد از مخالفتهای هردوخانواده ازدواج کردیم...خیلی میترسیدم که در غربت نتونم دوام بیارم...اما همسرم یک مرد خوب ومهربان است ومن درکنارش با دو بچه خوشبخترینیم..خدارو شکر میکنم به خاط همه چیزهایی که به من داده ونداده...امیدوارم همه هموطنام شاد وسلامت زندگی کنن..

من متولد ۱۳۶۸/۰۶/۳۰ هستم از زندگی مجردیم رازی بودم خانواده خوبی دارم صمیمی و گرم هستیم سال ۱۳۸۸ پدرم رو از دست دادم و بعدش ازدواج کردم که زندگی ناموفقی داشتم ۲سال جداشدم و یه دختر قشنگ و شیطون دارم.کارمند بانکم و از زندگیم رازی ام خداروشکر میکنم همیشه هوام داشته و تو هرلحظه از زندگیم کنارم بود

سلام دوستان امیدوارم همه خوب باشید من کورد هستم تو روستا متولد شدم بچه فقیر روستا بودم از لحاظ مالی، ولی انصافا با اون همه بدبختی و تنگ دستی کودکی پر از شادی داشتم ،سال ۸۱به شهر امدیم شهرستان پیرانشهربابام کولبر بود تا چند سال قبل ،الان الحمدولله وضع مالیم تقریبا توپ شده و تو کار صادرات مبل به عراق هستم .موفق باشید

بچگی خوبی داشتم پر از شادی و نشاط. سال ۸۰ مادرم مریضی سختی گرفت که پیر شدیم ولی خدارو شکر بخیر گذشت ‌و شفا گرفت. سال ۹۳ فوق لیسانسمو گرفتم و سال ۹۸ ازدواج کردم و از همسرم خیییلی راضیم ولی این چند سال دوباره مریضی مادرم اوج گرفت و پدرمم کرونای سختی گرفت. کلا تو این چند سال مریضی و گرونی خیییلی اذیتم کرد. یاعلی

آخ چ کشیدم از این زندگی چنان فراز ونشیب داشت انگاری کل دوران زندگی ام سوار اژدهای پارک شهربازی شده بودم اونم سردمش اژدها اینایی ک تجربه دارن میدونن چی دارم میگم خلاصهبا هر بدبختی شرکتی بنا کردم خودمو بالا کشیدم هفته ای یه ماشین میخریدم وحالمو میکردم بعد میفروختم حوس رفتن اروپا زد ب کلم ۵ ماه ترکیه زندگی کردم بن کل داغون شدم ومایوس الانم چنان افسرده حالم ک هیچ راهی جز مرگ‌ندارم

من متولد30 6 68 هستم مادروپدرم ازهم جداشدن وپدرم ازدواج کرد مادرم هم ازدواج کرد. خلاصه ازپدرومادرشانس نیاوردم وازدواج کردم الان 2تابچه دارم وبدبختانه از ازدواجم هم شانس نیاوردم وشوهرم اعتیادداره اماقرانی فقط بخاطربچه هام دارم باشوهرم زندگی میکنم چون اونام مثل من ضربه طلاق نخورن.. اما زندگی خیلی ناامیدم تنهاد لیل زنده بودنم فقط بچه هامن پسرمو دخترم... لعنت ب روزی ک بدنیااومدم لعنت.... ازشمامعضرت میخام ک ناراحتتون کردم

سلام من در بیجار متولد شدم.اابته بعد از دوسال اومدیم کرج 18سالگی ازدواج کردم با پسر عمومم که عاشقش هستم یه دختر 11ساله چیه پسر 5ساله دارم خدارو شکر با زندگی که خودمون ساختیم خوشبختم

زندگی خوبی رو تا الان با تمام فرازونشیب هاش سپری کردم.سال۸۷ وارد دانشگاه نیروی هوایی شدم.سال ۹۱ فارق التحصیل شدم و سال ۹۳ ازدواج کردم.خداروشکر از زندگیم راضیم دو تا فرشته کوچولو خدابهمون داد.هر چند ک شاید تو بدترین دوران تاریخی بدنیا اومدیم.ولی با تلاش و سختی شغل،زندگی ارومی رو برا خانوادم در زیر سایه پدر و مادرم درست کردم.ارزوی موفقیت برای هم متولدیام...

گذشته ام نسبت ب الان خیلی بهتربوده منظورم دورانی ک کوچک بودم .ولی الان از همه بدبخت تر و راه ب جایی ندارم .تو همه چی درمانده شدم .با ی بچه که اونم مثل من معلومه هیچ شانسی از زندگی نمیاره.

سلام دوستان من متولد ۳۰ شهریور ۶۸ هستم پدرمو از دست دادم سال ۸۰ و با مادر و برادم زندگی رو ادامه دادیم مامانم پرستاره و پدرم تکنسین دارویی بود ، مامانم دست تنها من و برادرمو بزرگ کرد چون کمکی نداشت نشد که خونه بخریم یا بسازیم یا تو خونه سازمانی بودیم یا مستاجر زندگیمون متوسط بود هرچی میخواستیم مامان نه نمیگفت، برادرم تو سن ۱۹ سالگی ازدواج کرد با دختر خالم الان سه تا بچه دارن اما جدا شدن ، منم سال ۹۱ ازدواج کردم اونم با عشق با شوهرم دوست بودیم باهم و بعد از ۲ سال دوستی عقد کردیم خیلی عاشق بودم و هنوزم هستم بعد از دوسال عروسی گرفتیم پدر شوهرم برامون طبقه بالا خونشون خونه ساخت و ما زندگیمون رو شروع کردیم با یه جهاز خیلی خوب که مامانم بهم داد و بعد از ۲ سال بچه دار شدم الان دوسالشه اسمش محمد همسرم وکیله الان ۱ ساله که وکلات میکنه و کم کم وضعمون داره بهتر میشه خدارو شکر و الان خانواده موفقی هستیم ، راجب خودم بگم عاشق خونه داری و اشپزی و شیرینی پزی و خلاصه کدبانو گری هستم ، تو زندگیم سختی زیاد کشیدم اما بازگو کردنش زمان میبره امیدوارم که خوشبخت باشین همگیتون