سلام، من متولد سوم تیر ۶۳ هستم، تا ده سالگیم همچی اوکی بود ولی سال ۷۳ مادرم فوت کرد و یک سال بعد پدرم ازدواج کرد و بالای سرم نامادری آورد ، از همون اول از نامادریم خوشم نمیومد چون نه قیافه و نه سلیقه آشپزی و نه سلیقه خونه داری داشت، سال ۸۴ پدرم تصادف کرد و از دنیا رفت و من موندم و نامادری و دوتا پسراش که یکیشون متولد ۷۵ و اون یکی هم متولد ۸۱ هست و از پدر یکی هستیم ولی از مادر جداییم، همیشه با پسراش خوب و مهربان رفتار کردم ولی پسر بزرگش تا ی کم به سن بلوغ و دانشگاه و این حرفا رسید چند باری جلوی مادرش واسم عرض اندام کرد و منم هیچ وقت باهاش درگیر نشدم و یکم آذر ۱۴۰۱ به علت بی حرمتی بچه‌های نامادریم برای همیشه خونه پدرمو ترک کردم و از اون تاریخ به بعد هیچ وقت سراغی ازم نگرفتن و منم دیگه به خونه پدر بر نگشتم و در حال حاضر تنها و مجرد زندگی میکنم

سلام سال ٦٣به وقت اذان ظهر متولد شدم مادرم تا لحظه ي اخر روزه بوده و خيلي ناگهاني بدنيا اومدم سال٨٣ با عشق ازدواج كردم و ثمره ي عشقمان ماهان متولد ابان ٨٥ و مهتا متولد مرداد ٩٤ همه چيز خوب و قشنگه البته اگه زندگي تو ايران كنوني رو در فاكتور بگيريم

سلام. مهدی ام، متولد سوم تیر ماه 63 سال 85 ازدواج کردم، حاصل ازدواج من و عشقم زهرا، دو تا کاکل پسر یکی متولد 86.07.02 امیرارسلان پسر بزرگم، پسر دومم هم متولد 91.07.02 امیرمحمد. من در روز یکشنبه به دنیا اومدم، جالبه بدونید هردو پسرمم روز یکشنبه بدنیا اومدن.

۱۷ سالگی ازدواج کردم،دخترم ۲۴ سالم بودبدنیااومد پسرمم ۲۸ سالم بود بدنیا اومد،زندگی پرفرازونشیبی داشتم،۳۰ سالم بودشوهرم مبتاب سرطان خون شد،۳۲ سالم بود پدرعزیزم فوت شد،اززندگیم راضی نیستم،ولی بخاطربچه هام همیشه میگم خداروشکر