سلام الان که دارم می‌نویسم ۶ ماه دیگه وارد ۴۰ سالگی مبشم ۱۸ سالم بود که با پسر عموم ازدواج کردم و عاشق زندگیم هستم حاصل زندگیمون ۳ فرزند ،دو پسر ۱۵و۶ ساله و یه دختر ۱۲ ساله خدا را بابت همه چیز شاکرم در کنار خانه داری و فرزند داری همچنان به درس خواندن ادامه می دهم کارشناسی شیمی گرفتم الان هم در حال تحصیل علم فقه و دین هستم

ماها هم دوران محدودیت و بی پولی رو کشیدیم..هم زندگی مدرن تقریبا تو جواني تجربه کردیم..نسلی هستیم ک تکامل و پیشرفت جهانی رو ب چشم دیدیم...ازین بابت راضیم...اما در کل مجردم...نیمه گم شدم ی جوری گم شده ک باور ندارم ب این زودیا پیداش کنم

از زندگانیم گله دارد جوانیم شرمنده جوانیم شده زندگانیم مجرد و بی انگیزه و داغووووون و له فکر کنم مختصر و مفید گفتم

سلام منم الان که دارم مینویسم تا ۱۹ روز دیگه وارد ۳۷ سالگی میشم و ۱۸ ساله که ازدواج کردم خدا را شاکرم بابت همراه زندگی که به من داد و دوتا دختر ۱۵ و ۶ ساله امیدوارم از این به بعد هم شاد و خوشحال باشیم در کنار هم و ارزوی سلامتی میکنم برای همه شما عزیزان

در زندگیم روزهای خوب زیاد داشتم ۱۴ ساله ازدواج کردم ،دوتا دختر دارم ، از زندگیم راضیم و خوشحالم که در دوره ای زندگی کردم که چیزهای زیادی تجربه کردم و تونستم از زندگی ساده و دورهمی های خانواده ، زندگی در کنار بزرگتر ها لذت ببرم ، از لحظات زندگیم چه روزهای خوب و چه روزهای سخت راضیم چون به همه اونها به چشم یک تجربه نگاه کردم و به دخترانم یاد میدم از زندگی حال استفاده کنید و لذت ببرید چون روزی تبدیل میشه به گذشته ای پر ازحسرت.

من ۱۶ ساله بودم که بدون خواست و تمایل خودم ازدواج کردم. بعد از ۹ سال زندگی مشترک و تحمل رنج و سختی زیاد با دوتا بچه پسر طلاق گرفتم. همسرم که از اول هم آدم بی عاطفه و بی مسئولیتی بود گفت بچه هارو نمیخواد. تا الان بچه هامو بامشقت زیاد بزرگ کردم. الان دوتا پسر ۱۷ و ۱۵ ساله هستن. اما بچه اولم دچار یه اختلال روانی هست که هرچقدر برای درمانش وقت گذاشتم و هزینه کردم بی فایده بود. از یه جایی دیگه بریدم و رهاش کردم. در تمام این سالهای سخت همزمان با کار و بچه داری درسم رو هم ادامه دادم. الان دارم روی رساله دکترام کار میکنم. سعی کردم قوی و شجاع باشم. بجنگم و کم نیارم. رشد کنم و خودمو ارتقا بدم. مستقل باشم و دستمو به زانوی خودم‌بگیرم. اما حقیقت اینه که من توی این جامعه هنوز همون زنی هستم که هر روز نگران آینده خودشو بچه هاشه.

اتفاقای زیادی تو زندگیم رخ داده . زیاد به خودم و اطرافیانم آسیب زدم ولی الان خوشحالم چون بهترین و زیباترین شریک دنیا نصیبم شدهو زندگیمو زیبا کرده عاشقشم. ک.ب

سلام جالب بود مخصوصا" اون یاسمن خانم که همنام هم بود باهم من خودم زندگی غیر خطی پر داستانی داشتم ولی درکل خدا را شاکرم و تو تمام لحظاتم حسش کردم مخصوصا" از ۳۵ سالگی به بعد برایتان آرامش شادی سلامتی پیشرفت ثروت آرزو می کنم...

باسلام من تا سن ۱۸ سالگی خیلی تو حال وهوای بچگی و نوجوانی بودم یهوه ای در سن ۱۹ سالگی با یه دختری تو پارک آشنا شدم که ناخدا آگاه یه دل نه صد دل عاشقش شدم اونم همینطور در صورتیکه خانواده ها هیچ کدام راضی نبودن مخصوصا خانواده من که با اصرار من بالاخره بعد از چقدر مشکلات موفق به ازداوج شدیم که تا الان به خوبی و خوشی عاشق هم هستیم و نتیجه زندگی مشترکمان دو تا دختر زیبا بنام الینا و دیانا هستیم و خیلی از دست خداخیلی راضیم که همچین دختری سر راه من قرار داد که من با اون کامل شدم وتا آخر دنیا دوستدار خدا وخانمم هستم و قهرمان زندگیم خانمم که در همه شرایط سخت زندگی تحملم کرده و میکنه

سلام . من به نظر خودم خیلی موفق بودم . الان ۳۵ سالمه و ۱۵ سال هست ازدواج کردم و خوشبختم مادر یه پسر ۱۳ ساله و یه پسر ۷ ساله هستم . ما تا ۶ ماه دیگه ساکن کانادا میشیم و این ریسک رو بخاطر خوشحالی خودمون و آینده پسرامون انجام میدیم . تو ایران موفق هستم تو کار چرم و آرایشگری و همسرم نیز موفق هست تو زمینه کاریش دکوراسیون و اجرای ایده های نابش تو دیزاین ... میدونم اونجا موفق تر میشیم . بعدا دوباره میام و از موفقیت های آیندم که بهشون رسیدم مینویسم .. لبخند فراموش نشه

با آرزوی آینده ای خوب بر همه بخصوص نسل اینده ممنون از سرگرمی خوبتون

سلام جالب بود تابحال آدم سرشناسی نبودم که اسمم رو اینجا ببینم انشالله ازین به بعد باشم و تو متولدین ۱۰ بهمن اسممو ببینید☺

سلام.دوستان..فرازو نشیبها همیشه هست.باید دقت کنیم.....خوب بود..

سلااااااام. خیلی خوب و مفید بود. بسیار سپاس.

سلام جالب بود همگی شاد و سالم باشید