رفقا سرگذشتها رو که خوندم دیدم هممون خیری از عمرمون ندیدیم ولی خوب ادمیزاد به امید زنده است گذشته هارو رها کنیم و بفکر باقی عمر باشید انشااله که همه در کمال سلامت و خوشبختی باشند

با سلام بنده در خانواده ای کاملا معمولی در روستا در بی امکانات ترین نحوه ممکن بدنیا اومدم دورن کودکیم بد نبود دیپلم به زورگرفتم دانشگاه نتونستم برم سربازی رفتم ازدواج کردم متاسفانه یه بچه معلول خیلی شدید خدا بهم داد که مدت ۱۲ سال در سخت ترین شرایط زندگی بدون امکانات ماشین و پول و کمک دیگران و سازمان و نهادی زندگی رو سر کردم همیش به موسیقی و نوازندگی علاقه داشتم و هرگز با توجه بهشرایط موجود نتونستم دنبالش بیفتم تقریبا تو زندگی به هیچ یک از آرزوهام نرسیدم از خدا میخوام در این سالهای پش رو در زندگی همه ما فرجی حاصل بشه متاسفانه باختیم باختیم باختیم و دیگر هیچ...

باسلام ممنون از این برنامتون واینکه اجازه دادین من یه ده۶۰هم حرفی برا گفتن از گذشته وحال خودم داشته باشم.من دوران کودکی خوبی نداشتم خانواده کم جمعیت بچه طلاق تو ۱۵ سالگی ازدواج کردم شکر زندگیم خوب شد ولی بعد چند سال فوت داداشم افسرده شدم،باز بهترم شدم وامسال ۱۴۰۰بدترین سال عمرم که تصادف کردم دوتا دستام وپام شکسته وهمسرم پاش بدترین روزارو دارم میگذرونم ولی بازم امیدم به خدای بزرگ هست همتون موفق باشین.

گذشته خوب ولی حال افتضاح چون میگزومای دهلیزی داشتم، سکته مغزی کردم و عمل جراحی قلب باز کردم چندبار دیگر هم عمل جراحی کردم مثل جراحی گردن و آپاندیس و بواسیر ولی باز هم الهی شکر همسر و فرزند خوبی دارم

سلام ممنون از ایجاد این سایت. من وقتی به گذشته ام نگاه میکنم احساس بدبختی میکنم که چرا اصلا ایران به دنیا آمدم از وقتی سال ۶۰ قدم به دنیا گذاشتم همش جنگ و بمباران و دربه دری بود. بعد از رسیدن به دوران جوانی هم استرس پیدا کردن کار و بعدش ازدواج کردن بود . همش کلا دربه دری و استرس

دوران مجردی خوب بودولی دوران متاحلی پیرم کردچون به اونی که میخواستم نرسیدم تشکرازبرنامه خوب شما

سلام ممنون از این فرصت وخیلی وقت بود اینجوری به خودم ووقایع زندگیم توجه نکرده بودم. من کودکی تعداد اعضا خانوادمون زیاد بود وپدرم چند همسر و فرزندان زیادی داشت وبا این حال به من توجه میکرد ولی توانایی تربیت مناسب به دلیل زیادی جمعیت نداشتن وقتی یکی از همسرهای پدرم که طلاق گرفته بود بچهاشو بعداز چند سال آورد داد به پدرم نگهداره از اون زمان گرفتاری من شروع شد وبا اون بچها به مشکل دعوا وچیزای دیگه برخورد کردم با اینکه باشگاه میرفتم و درسمم بد نبود خانواده گریز شدم وله خاطر اینکه استخدام نیروی انتظامی بشم ترک تحصیل کردم رفتم برای استخدام ولی قبولم نکردن وخیلی ناراحت بودم ووقت سریازیم شد من که خیلی ناراحت بودم پیش خودم گفتم که اگر من بدرد استخدام نمی‌خورم خدمت سربازی هم نمیرم ومعافی پزشکی گرفتم وبدون هدف بودم وشکست خورده که مصرف کننده موادمخدر شد

گذشته خیلی بد داشتم در خانواده 11نفره به دنیا امدم از زمان راه رفتن در حال کار کردن سخت بودم که الان اسمش کودکان کار میگذارند و تا دبیرستان کار کردن همراه با درس خواندن ادامه داشت با راهنمایی پسر عمویم در نیروی انتظامی در سال 81مشغول شدم ولی به خاطر تنبلی و استفاده نکردن از فرصتها پیشرفت خوبی نداشتم در سن 35سالگی ازدواج کردم در سن 37 سالگی به زور قرض وام یه پراید مدل 88 گرفتم تا الان هیچ سفر خانوادگی بیرون شهری خارج از شهرستان نرفتم چون همه اعضای خانواده همش در حال کار کردن سخت بودیم