سرگذشت من هم مثل اکثر آبان ماهی ها پراز فراز نشیب بوده، سونامیهای فراوانی در زندگیم وجود داشته، ولی من سرسختانه جنگیدم، خیلی جنگیدم که کم نیارم، ولی گاهی احساس خستگی می کنم، ولی باز می گویم کم نیار بجنگ.....

درود طبق معمول این سالهاتنها نشستم و بامجازی و نت سرموگرم کردم شایدکمتر به غصه هام فکر کنم ولی نمیشه که نمیشه .....

یک جاده ی پر پیچ و خم که پر از دست انداز هم بوده و هست ولی لذت بخش همیشه کسانی غرق میشوند که شنا بلدن و دل به دریا میزنن آبان ماهیها با دلشون زندگی میکنن و ریسک پذیر هستند اگه ی مرد آبان ماهی دیدید از دست ندید ولی ی مقدار سخت پسند هستند

من بچه دوم بودم که به فاصله نه ماه بعد خواهر اولم به دنیا اومدم. در تهران پدرم نظامی بود.مادرم آرایشگاه داشت.در دوران جنگ بزرگ شدیم.در۴ سالگی به اصفهان منتقل شدیم.خانه اصفهان زندگی کردم تا ۱۸ سالگی .ولی به دلایل جنگ یکبار به بیرجند یکسال کلاس اولدرس خوندم.. و بعد برگشتیم.کلاس سوم دبستانم رو در جزیره خارک گذراندم.اونجا تو مسابقات درسی سراسری کشور تو استان هرمزگان نفر اول بودم.بسیار خاطرات قشنگی دارم از خارک.بقیه تحصیلم همون خانه اصفهان بود. ۱۸ سال.ی پدرم به مشهد منتقل شد. تو مشهد تو سن ۲۰ ازدواج کردم.همزمان دانشگاه روانشناسی تربت جام شرکت کردم قبول شدم دوسال اونجا دانشجو بودم.بعد ولش کردم . دانشگاه بعدی تربیت بدنی رو تا مقطع فوق لیسانس گذراندم. مربی باشگاه بود.طلاق گرفتم .و دوباره ازدواج کردم.تو سن ۳۶ بچه به دنیا آوردم. الانم که ۴۰ سالمه .دارم به رویاها فکر میکنم. و دوست دارم عملیشون کنم.

سرگذشت من انقدرپرپيچ وخمه ك اگرتعريف كنم همه ميگن:يانويسنده خيلى قوهء تخيل قوى ئى داره ياراستگونيست!!!! اگرنويسنده ياكارگردان بودم حتماًازاين سرگذشت كتاب يافيلم تهيه ميكردم!!!