سلام من عطیه هستم ،دوران کودکی نوجوانی بسیار شادی داشتم همش برایم خاطرس،ای کاش میشد دوباره برگردم ،درسته که جنگ بود زلزله بود ولی خوشی هم زیاد بود درست برعکس الان که هیج جا و هیچ وقت اون خوشیها به دست نمیاد

اون موقع ها بچه بودیم جنگ بود دوست داشتم بزرگ شدم خلبان بشم برم جنگ هیچی دیگه جنگ تمام شد منم قید خلبانی رو زدم یادش بخیر دوران کودکی خوبی داشتیم توی کلاس همه میخواستن خلبان بشن البته نه که نشده باشن شدن فضا نورد

با سلام مهدی هستم خیلی متاسفم که به این دنیا آمدم بزرگترین ضربه زندگی‌ام نرسیدن ب عشقم هست همیشه چشم ب راهش هستم

کودکی شادی داشتم اماجوانی طوفانی وپرازفرازونشیب اصلاازبه دنیاآمدنم راضی نیستم ودنیا برایم مثل جام زهر تلخه.نه دنیای خوشی دارم نه آخرت خوشی.برایم دعاکنید عاقبت به خیربشم

سلام اصلاخوب نبوده تاالان همش کارکردیم وآخرشم هیچ هرچی پاره سنگ مال پای لنگه تااااامام

سلام صبا هستم متولد این روز ،راستش هر چقدر فکر کردم هیچ چیز مثبت و موثری و تو زندگیم پیدا نکردم که بنویسم فقط میدونم جز سرکوب تمام علایقم توسط پدر و مادر م و بی مهری خواهر و برادرم ..انتخابهای اشتباه خودم چیز دیگه ای ندارم که بخوام بنویسم ،ای کاش دنیا نیومده بودم.

سلام مهدی هستم در این روز به دنیا آمدم بچگی همش جنگ بود بعد شد سازندگی بعد هزار مفت و زهر مار که همش تو زندگی باعث استرس بود در هجده سالگی عاشق شدم و به علت مخالفت خانواده به عشقم نرسیدم کارمند هستم و هنوز مجرد به امید رسیدن به عشقم

خیلی متأسف هستم که به این دنیا آمدم. تمام عمر رنج و زحمت تقریبا بی حاصل بود

کودکی بسیار پر انرژی وعاشق دوچرخه سواری از درس خوندن زیاد خوشم نمیومدبه زحمت دیپلم گرفتم به سربازی نرفتم وخیلی زود وارد عرصه بازار شدم در ۲۵ سالگی ازدواج کردم در ۲۹ سالگی پدر شدم ودر ۳۲ سالگی دختر دومم به دنیا آمدبا همسر م وحیده و فرزندانم نازیلاوسوگل خیلی احساس خوشبختی میکنم به شغل زرگری مشغولم وشاکر خداوند متعالم