من از زمان تولد تاکنون سختی ها وزجرها ومصیبت های زیادی دیدم ازبچگی نقش مادر خانواده را ایفا کردم و همه بار زندگی و تربیت ۶ خواهربرادرم را داشتم چون مادرم نابینا بود وپدرومادرم دائما دادگاه ودعوا ودرگیری داشتن پدرم به شدت بداخلاق وخشن وخسیس ودست بزن داشت با تلاش فراوان توانستم هم کارکنم هم درس بخوانم و معلم شوم.سه سال پیش سه تا از عزیزترین افراد خانوادم را درتصادف ازدست دادم سال گذشته هم شوهرم را ازدست دادم خیلی خستم خیلی فقط از خدا می‌خوام دیگه حالانجاتم بده دیگه بریدم.

سلام،زهرا هستم از قطعه زیبای شمال ،شهر لنگرود،کودکیم تا سن ۲۰سالگی در خانه ی روستایی گذشت در حالیکه فوق دیپلم داشتم در سال۷۸ازدواج کردم ،یه همسری مهربان و پسری خوب دارم،تو سال ۹۵ موقعیت ادامه تحصیل پیدا کردم و سال ۹۹ازمون وکالت قبول شدم،از خدای مهربونم میخوام همیشه هوامونو داشته باشه ومن هم قول میدم مثل همیشه پر تلاش باشم،ممنون از همگی،ارزوی موفقیت برای همه دارم و برای جوونا دعا کنیم

سلام من ۴۱ سالمه دوران بچگی خوبی داشتم درسال ۸۱ ازدواج کردم دوتا فرزند دارم ۱۶ و۸ ساله خداراشکر از زندگیم راصی هستم پرستار واکنون مشغول کار هستم از خدا به خاطر نعمتهای فراوانی من جمله سلامتی ودوتا فرزند سالم وصالح که به من عطا کرده بی نهایت سپاسگزارم

در همه حال خدارو شکر می‌کنم خدای من خیلی شاکرم دنیا فدای پدر و مادرم ولی یک جمله یک مادر ده بچه را نگه داشت ده تا بچه نمیتونن یک مادر نگه دارن

سلام،زهرا هستم و۴۱سالمه،دوران کودکی شادی داشتم،۱۳سالگی ازدواج کردم و افتادم تو یه خانواده سنتی،کلا درگیر زندگی شدم،یه پسر۲۲ساله دارم و دوتایی زندگی میکنیم،خیلی سختی کشیدم ولی بازم شکر به عشق پسرم همرو تحمل میکنم

سلام من از بچگی سخت کار کردم تا امروز که چهل و یک سالمه باز هم زندگی طوری بوده که مجبورم باز هم سخت کار کنم از وقتی ازدواج کردم زندگیم خیلی بدتر شد تا الان سرنوشت من یه رمان خیلی بلنده که نمیدونم کی میخاد تموم شه

سلام من م ج هستم اصالتن اصفهانی هستم ولی تهران زندگی میکنم در سال ۸۱ ازدواج کردم ودر دوران جوانی پدر مهربان را در سن ۴۸ سالگی از دست دادم و این برای من ضربه ی بزرگی بود برای بچه دار شدن خیلی خیلی تلاش کردم دوبار حامله شدم وهردوبار بچه ها ها رو در هشت ماهگی از دست دادم وبعد از آن مریض شدم حال روحی خوبی نداشتم الان در حال حاضر میخوام از بهزستی بچه بگیرم و۴ سال درگیر کار شدم ولی خبری نشده و هنوز منتظرم وتوکلم به خداست

بچگی خوبی داشتم وبعد ازدواج اوایل زندگی خیلی سختی داشتم اما خداروشکر الان خوبم واززندگیم راضیم سه تا پسر دارم که اولی سندروم داون داره وشاکر خدا هستم که رو پای خودش هست ومعلوم جسمی نیست

من اصلاً سرگذشت خوبی نداشتم واگه هیچ وقت به گذشته م فکر نمیکنم فقط به هدفهایی که دارم منسجم میشوم

سلام زهرا هستم ۴۱ ساله خدا راشکر زندگی خوبی داشتم با وجود فراز ونشیبهایی که در کشورم بوده وطعم جنگ راچشیدیم اهل اصفهانم در سال ۷۴ ازدواج کردم وبعداز داشتن دو پسر به ادامه تحصیلم ادامه دادم ودر رشته علوم تربیتی لیسانس گرفتم اان پسری ۲۱ ساله دارم وامیدوارم بچه هام خوشبخت بشن از خدا میخام همه کسانی که در این دوره متولد شده اند خوشبخت وهر جا هستن با سلامتی باشن

سلام عزیزان من (و.خ)از مشهد مقدس شهر آقای مهربانیها تقریبا به چیزهایی که آرزوی بچگی ام بوده رسیدم همسری مهربان و دوفرزند سالم و صالح دارم که جای شکر داره الان هم بیش از دوساله به یکی دیگه از آرزوهام که خادمی زائر آقاست رسیدم که باعث شادی و انرژی در زندگیم شد.قناعت وبرنامه ریزی وپشتکار و صداقت در زندگی رمز پیروزی من و رسیدن به اهدافم بود.امیدوارم لحظه هاتون پراز شادی و سلامتی باشه عمرتون بابرکت

فاطمه هستم ۴۱ ساله متولد اصفهان ساکن مشهد در ۳۵ سالگی پس از عمری از این شاخه به اون شاخه پریدن هدف خاص خلقتم را پیدا کردم و مجدانه و با پشتکار تمام به دنبالش هستم ادامه تحصیل دادم و همچنان برای تحصیل و رشد اجتماعی خویش با امید نشاط میکوشم هیچوقت برای رشد و شکوفایی دیر نیست ....

سلام یونس ۴۰ساله.خوزستان.همه عالی ,خیلی عالی,اما این اخر,که بنزین ازلیتری ۱۰۰۰به لیتری ۳۰۰۰تغییر یافت اعصابمو بهم ریخت, از ساعتی که چشم باز کردم تا ۱۸سالگی که همش جوونی کردیم وموقع مسعولیت پذیری ما نبود ,پس دویدیم ,بازی کردیم ,وقایم باشک بازی کردیم,بعد ش که خاستیم زندگی مشترک بسازیم ,گرونی شد ,دوره ها ,هرکدوم از دوره ی دیگه بدتر شد ,خب ,یعنی ما زندگی نکردیم ,همش سختی ,همش کار ,کار ,کار,خلاصه خدا نصیب هیچکس نکنه ,این جور زندگیا رو, ممنون ازتون که بالاخره یه جایی پیدا شده که هر کی درد دلشو می تونه بگه خداخیرتون بده,,