سلام من‌ ی دختر ۱۷ساله‌ام و تغریبا ع بچگی بخاطر اینکع مامان‌بابام سرکار بودن تنها بودم و بعدشم دوبارع بچه‌دار شدن و توجه‌ها رفت سمت اون بچه و من کم‌کم کنار امدم و ع خانوادم سردم کاملا... حدود ۲سال هسش ک مدام ضربه‌های روحی میخورم و هنوزم ادامع دارع... وضعیت الانمم اینع ک ع اوضاع جامعه خستم ولی مجبورم ادامع بدم... تمام تمرکزم رو درسمع تا بخونم‌وبرم ع اینجا و راحت شم

سلام من یک خانوم ۴۲ ساله هستم از جایی که ما بهمن ماهی ها ادمهای دلسوزمهربان واحساسی هستیم تو سن ۱۸ سالگی برخلاف میل خونوادم با یه معلول ویلچری اشنا شدم عاشقش شدم از سر ترحم ازدواج کردم.همسرم ادم خودخواه ومغروری بودرابطش سرد بود ولی من با تمام مشکلاتش کناراومدم۲۰ سال کنارش کارکردم وزندگیمونو ساختیم خونه داروماشین دارشدیم ولی اون همیشه به من بی توجه بود وبیشترطرف خونوادش بود تو این ۲۰ سال یه بار بچه دارشدم که تو ۳ماهگی سقط شدولی چون عیب از همسرم بود دیگه دکتر نرفت ودیگه بچه دارنشدم این ۳ سال اخرخسته وافسرده شده بودم ازش جداشدم.درحال حاظر ارامش بهم برگشته ومستقل زندگی میکنم واز شرایطم لذت میبرم وبه امید اینده بهتر ادامه میدم

خانمی ۴۲ ساله. دیپلم ازدواج کردم متاسفانه نتونستم انتخاب درستی کنم.در عوض از نظر درس و کار م پیشرفت کردم.

بیست سالگی به اجبار خانواده ازدواج کردم،کنکورمهندسی معماری قبول شده بودم ولی به تحریک خواهرشوهر شوهرم نذاشت برم دانشگاه متاسفانه خانواده شوهرم فوق العاده اعصاب خردکن بودن ۸سال از مادرشوهرم که بخاطر سکته قلبی زمین گیر بود مواظبت کردم یه پسر ۱۸ ساله ویه دختر ۱۵ساله دارم شوهرم یه آدم بی خیال بی عاطفه البته نسبت به منه وگرنه همه زندگیش وقف خواهرو برادراحتی زنداداشاشه،طی ده سال پیش سه تا عمل سنگین داشتم شوهرم هیچوقت درهیچ جای زندگی تکیه گاه من نبودشش ماه پیش که عمل رفته بودم تنهایی رفتم اومدم الان نقطه ای از زندگیم ایستادم که واقعا ازهمه چی خسته شدم ،جدیدامتوجه شدم که شوهرم بایکی از فامیلا که خانمه چت میکنه که بقول گفتنی گل بود به سبزه نیز آراسته شدخلاصه کنم چون اهل دردودل باکسی نبودم گفتم اینجا سرگذشتمو بگم یه کم سبک بشم اینم بگم اهل ورزشم

41 ساله ام.یک پسر ۲۱ ساله دارم....توی نقاشی رنگ روغن و سیاه قلم حرفه ای ام و آموزش میدم...دوست دارم در نمایشگاهی که دی ماه برگزار میکنم از کارهام بفروشم ...یه آرزو و امید....

سلام آقایی هستم که صاحب یه دختر 14 ساله هستم متاسفانه بعلت ورشکستگی خانمم مرا رها کرد و رفت. ولی چون تاجر بین المللی بودم به این امید دارم دوباره زندگی جدید و از نوعی دیگر خواهم ساخت به امید خدا.

خانمی هستم ی بارموقع دیپلم عقدکردم جداشدم ودانشگاه رفتم وسرکاروبعدده سال ازدواج کردم همسرم بچه دارنشد و خیلی مشکلات روحی پیداکردم بخاطره بچه ننه بودن شوهرم و الان کم کاری تیرویید پیدا کردم و دیسک کمرپیداکردم وتو این کرونایی خوردم زمین و الان لگنم درد میکنه و شباراحت نمیتونم بخوابم ۵تاازدندونامم ریخته واشتباهم این بودک موقع ازدواج بخاطره همسرم سرکارنرفتم والان دارم باهمسرم زندگی میکنم

من در حال حاضر دو تا بچه دارم یه پسر و یه دختر از زندگیم راضی هستم و خدای مهربان را به خاطر سلامتی که به من و خانواده ام داده شاکرم

سلام ازدواج کردم و دو تا پسر دارم از زندگی راضیم و از خداوند مهربون ممنونم

خانمی هستم ک زندگی آرومی دارم خدا دوتا دختر بهم عطا کرده ممنونم از خدا برای سلامتی خودم و خانوادم ولی حیف ک از عمرم استفاده مفیدی نکردم وبعد از دیپلم ادامه تحصیل ندادم ک الان مادری با سواد باشم

سلام ابوالفضل هستم دارای دو دختر۱۵و۷ساله.اززندگیمم کاملاراضی هستم خدارو شکر میکنم ولی این چند سال خیلی زود گذشت.فقط ناراحت عمر وجوانی بر باد رفته هستم.این نعمت گرانبها که هیچ وقت دیگر برنمیگردد.به همه بهمن ماهیها از همینجا سلام میکنم

علی هستم. دو دختر دارم که نگار ۱۸ ساله و بهار ۴سالش هست. خیلی شغل عوض کردم ولی الان مغازه از خودم دارم در کل زندگی پر فراز و نشیبی داشتم ولی راضی هستم

سلام من حمیدرضا جوهری خداروشکر همه چیز دارم کار شغل و خانواده عالی در شهرضا

سلام یک زن خودساختہ وکارآفرین موفق از زندگیم خیلی راضی ھستم

سلام منم ی خانمم با سه تا فرزند ک گذشتم زیاد خوب نبود چون همسرم خوب نبود ولی جدا شدم الان پیشرفتت بی نظری تو زندگیم داشتم من ی زن بهمنی موفقم

حوری هستم. متاهل، یه فرزند دارم ، کارمندم، عاشق خانواده م هستم و میمیرم براشون ...

خدارو شکر میکنم که هنوز روی خاکیم وزنده ایم .خدارو شکر یه پسر ۱۰ ساله دارم شغل دولتی دارم خدارو شاکرم به خاطر لحظه لحظه های زندگی .خدایاشکرت

من از زندگیم راضی هستم و پیشرفت کاری خوبی داشتم

کارمندم . متأهل. دو فرزند .منزل شخصی دارم .خودرو دارم . از زندگیم راضیم .