الان که اینو مینویسم ۴۳ ساله هستم مهندس دو فرزند دختر دارم و یک همسر دوست داشتنی و در ایران زندگی نمیکنم اگر برگردم به عقب مدارک تحصیلی بالاتری میگیرم به نظرم لذت بخش ترین کار در زندگی درس خواندن متاسفانه الان با داشتن فرزند و کار و غیره نمیتونم ولی در کل زندگیم پر از فراز و نشیب بود ولی راضیم خدایا شکر

سلام من ۴۱ ساله هستم خیلی خیلی تو زندگیم سختی کشیدم چهارده سالگی ازدواج کردم هجده سالگی بچه دارشدم یک پسر بدنیا آور دم که ایکاش سر زا رفته بودم در ازدواج اول به دلیل اعتیاد به هرویین ورعتترهای ناشایست ازهمسرمسی سالگی جدا شدم دوباره بلافاصله به اجبار همسر مرد دیگری شدم که الان ده ساله باهاش دارم زندگی میکنم و یه دختر شش ساله دارم کهخیلی عاشقشم ولی سختی هایی در دوتا زندگیم کشیدم که روزی هزاربار آرزویمرگ کردمو میکنم تواین مسیر الان پسر بیست ساله ی من دچتر اعتیاد به مواد صنعتی شده وده بار تو کمپ بستریش کر دم ولی بخاطر اینکه شوهرم پذیرشش نمیکنه دوباره به اعتیاد برمیگرده جیگرم واسه بچه هام کبابه توراخدا دعاشون کنید ممنون ببخشید اگرناراحتی هام را براتون گفتم من کم آوردم واقعاواسه ی خودم متاسفم

من 41 ساله هستم خیلی تو زندگیم سختی کشیدم 18سالگی ازدواج کردم 20سالگی بچه دار شدم خیلی از تولد پسرم خوشحال شدم پسردوم 25 سالگی بدنیا آمد اما در 30سالگی همسرم از دست دادم ومجبور شدم برای تأمین زندگی وارد بازار کار بشم برام دعا کنیدممنونم خداحافظ سلطانی