سلام من در اصفهان بدنیا آمدم و در ۱۷ سالگی ازدواج کردم و دوران جنگ خیلی سخت گذشت و برادر اولم شهید شد و برادر دوم شیمیایی و الان جانبازه و دخترم دانشگاه دولتی دندانپزشکی قبول شد و دختر دوم طراحی لباس و الان نوه ام تا یک ماه دیگر بدنیا میاد و بعد از ازدواج با وجود فرزند من و همسرم تحصیلات ادامه دادیم و همیشه پرتلاش بودم و شاغل هستم و بسیار به همسرم کمک کردم تا تحصیلات تا مقطع دکتری بخونه و خداراشکر راضي هستم با تمام مشکلات که برا م بوده

در لرستان به دنیا امدم ۱۸ سالگی ازدواج کردم دو پسر ۲۴ و ۱۱ ساله دارم ارشد اموزش ابتدایی هستم امسال بازنشسته می شوم همسری بسیار مهربان دارم همیشه سپاسگزارخداوند به خاطر داشتن این همه نعمت هستم

سلام به همگی منم تو سن ۱۹ سالگی ازدواج ناموفق داشتم بعداً ازدواج کردم اما خداوند بهم فرزندی نداده دارم این غم سنگین رو تحمل میکنم فقط بخاطر همسرم

سلامسن کم ازدواج کردم دوتا بچه دارم پسرم ۲۲دخترم ۲۷ازدواج ناموفق داشتم هفت سال ازدواج دوم دارم اون زندگی بدبختیای خودشا داشت این زندگی هم مشکلات خودشا داره خوشحالم دخترم خوشبخته ولی کلا طالعم ضعیفه .‌ بازم شکر، اصفهان بدنیا اومدم .

هیچ کدوم هیچی نشدیم خخخخ.منم مهاجرت کردم دوباره برگشتم ایران

سلام یزد بدنیا اومدم تا سوم راهنمایی خوندم 15 سالگی ازدواج کردم 3 تا پسر دارم اولی ازدواج کرده خیلی سختی کشیدم هنوزم زندگی سختی دارم ولی خدا رو شکر میکنم و ادامه میدم وامیدوارم راهی واسه کار جوونا پیدا بشه و همش پارتی بازی نباشه

بنام خدا . من در شهرستان تنگستان استان بوشهر متولد شده و پس از گذراندن دوران تحصیلات ابتدای راهنمایی و دبیرستان در سال 1375دیپلم گرفته سپس در دانشگاه دولتی قبول شده و سپس در سال 1380موفق به اخذ مدرک لیسانس شده سپس به سربازی در تهران اعزام شده و بعد از یکسال و نیم سربازی اتمام و در دستگاه دولتی استخدام شده و در سن 30سالگی ازدواج نموده و در سال 90در دوره کارشناسی ارشد مدیریت قبول شده و سال 91فارغ التحصیل گردیم و هم اکنون دو فرزند دارم و زندگی خود را با خوشی می گذرانیم

سلام من در روستای مهدی اباد از توابع تربت حیدریه به دنیا امدم وتا سوم راهنمایی درس خواندم و بعد به کار کشاوری کنار پدرم مشغول بودم ودر سن هجده سالگی با دختر عموم ازدواج کردم و ثمره این ازدواج چهار فرزند هست دو دختر ودو پسر از سال هشتاد ثر مشهد ساکن هستم ودر یک اداره دولتی راننده ماشین سنگین هستم واز زندگی کنار همسرم راضی هستم ودختر بزرگم فاطمه با پسر داداشم ازدواج کرده ودر روز یازدم تیر هزار چهارصد مراسم عروسی شان هست خیلی خوشحال هستم این بود خلاصه ای از سرگذشت زتدگی من ارادتمند ابوالفضل ابراهیمی

من در روستا متولد شدم ود شبانه روزی درس خوندم هدف من ورود به دانشگاه دولتی بود در تمامی دوران دانش اموز زرنگی بودم وسعی میکردم رتبه اول کسب کنم با اینکه بدلیل نبود امکانات ترک تحصیل داشته ام ولی درشروع دوباره در همان سال اول دانشگاه قبول شدم ودبیری قبول شدم در سال اول دانشگاه ازدواج کردم خداوند همسر بسیار بااخلاق ودو فرزند به من هدیه داد علیرغم پستی وبلندی زندگی هر دو سعی وتلاش داریم خواستن توانستن هست انرژی مثبت زندگی خوبی برای شما به همراه خواهد داشت

من در سن ۷سالگی از تبریز ب کرج نقل مکان کردیم زمان بمباران بودآژیرخطر

سلام من در کودکی در یک دبستان سه شیفته در زمان جنگ درس خوندم ولی راهنمایی و دبیرستانم نسبتا خوب بود در دانشگاه دولتی تحصیل کردم و در ۲۰ سالگی ازدواج کردم و همسر بسیار خوب و مسئولیت پذیری دارم و اکنون مادر ۴ فرزند هستم و فرزند بزرگم الان دانشجو است و اززندگی درسهای بزرگی آموختم احساس میکنم زندگی پرباری داشتم واز زندگی ام بسیار راضی ام ولی همچنان خودم رو در سن ۱۵ سالگی احساس میکنم