حتما برای شما جالب است که از سرگذشت کسانی که تاریخ تولدشان دقیقاً با شما یکی است آگاه شوید! در ادامه سرگذشت هم تولدی ها را خواهید خواند. در صورت تمایل شما هم میتوانید سرگذشت خود را با هم تولدی ها به اشتراک بگذارید.
سلام وقت تون بخیر. من یک دختر روستایی بودم تا سوم راهنمایی در روستایمان درس خوندم البته با خوردن زمین و بلند شدن های بسیار. برای ادامه ی تحصیل به شهر به یک دبیرستان شبانه روزی رفتم دیپلم گرفتم .بعد از دوسال دانشگاه دولتی قبول شدم رفتم سرکار بعد ازدواج کردم .درسم ادامه دادم کارشناسی هم گرفتم بعد بچه دار شدم .دوسال بعد از تولد پسرم کارشناسی ارشد قبول شدم الان ۱۸سال هست معلم هستم. تا اینجای زندگیم هزاربار زمین خوردم و با یاری خدا بلند شدم.ان شاءالله که بقیه ی مسیر با یاری خدای مهربون هموار باشد. برای هم تولدی های خودم بهترین ها رو آرزو می کنم.
سلام خیلی برام جذاب بود آشنایی با آدمهای که با هم تو یک روز دنیا اومدیم.من علی هستم کارمند راه آهن و موفق تو هر زمینه ای، با فقر بزرگ شدم ولی با خواست خدا و تلاش خودم بیشتر هدفهام در ورزش ودر هنر رسیده ام، من در ورزشهای فوتبال، فوتسال ،کشتی دوومیدانی،بوکس، والیبال و بازیهای بومی محلی دارای قهرمانی هستم و در هنر بازیگر، نویسنده ،کارگردان و داستان نویس و نمایشنامه نویسی فعالیت میکنم و دارای مقام هستم طبع شعری هم دارم در حال نوشتن هستم اگر خدا بخواد ۳ کتاب تقدیم جامعه میکنم اولی مجموعه داستان و نمایشنامه دومی شعر و سومی ضرب المثل های گم شده جامعه .همه شما دارای استعداد هستید که از شانس یا تقدیر به اون جایگاه نرسیده آید .یکی از آرزوهام جمع شدن همه شما زیر یک سقف برای گرفتن جشن شکرگزاری و کمک به همه است خوش باشید روزگار بر وفق مراد همه شما .
درود بر شما دوستان علی هستم ملایری ولی دارم با باخانمم و دختر پشت کنکوری و پسر کلاس هشتمیم زندگی می کنیم ؛ اما کجا !؟ کرج . جونم بگه براتون که به قول ما ملایری ها ، سرَخور بودیم . چون تا اومدیم دنیا سر شاه رو خوردیم . دلم برای پدر و مادرم تنگشده که طی ۱۶ ماه هر دو راهی سرای باقی شدند . زندگیه دیگه باید ساخت. الحمدلله که خوب سپری شد و هر روز بهتر از قبل داشتم . الآن با مدرک فوق لیسانس مشاوره هم مدیر مدرسه هستم و هم مشاور تحصیلی و کودکان . فقط یاد اون برف های چند ۱۰ سانتی بخیر و گُلو بازی . زود می گذره عزیزان . فقط شاد زندگی کنید و تلاش کنید که اون خیال ها و رویاهایی که قبلا و الآن داشته و دارید رو واقعی تجربه کنید . بزرگترین آزاری که بعد از این سن خواهیم دید ، حسرت گذشته است . محبت کنید دوست بدارید تا دوست داشته شوید . درپناهخ
با احترام و درود به متولدین ۱/۴/۵۶. خانمی هستم ۴۷ساله سه فرزند سال۷۳ازدواج کردم ۱۹ سالگی مامان شدم خیلی خیلی خیلی سختی ها رو پشت سر گذاشتم با اینکه کم سن بودم اما میدونستم نباید هر تلخی و به خانوادم بگم چون ناراحت میشن همسرم خوب و خانواده دوست وای از خانوادش که نه تنها من و همسرم بلکه کل فامیل و دوست و اشنا ازشون بیزارن و از بس زبون تلخ دارن حال بگذریم. اما خاطرات خوب هم کم نداشتم کنار سختی ها سه فرزند نازنین. اولی دکتر دومی ترم شش مهندسی و سومی دوره راهنمایی و خودم تحصیلات دانشگاهی وقتی اخر شب ها کارهای خونه انجام میدم و چای میریزم و گوشه گوشه خونه رو نگاه میکنم که اهل خانواده در ارامش در حال استراحت هستند اشک میریزم که شکر خدا صبوری هام جواب داده و در کل نسل ما چیزی ندید اما بازم شکر. به همسرتون عشق بورزید که عشق حاصل عشق است
سلام ب هم تولدی های عزیزم براتون آرزوی سلامتی و و طول عمر دااارم .ما که هیچ خوشی ندیدیم توی این سالهای عمر مون ،همش جنگ بود و فقر بود و تحریم و ...تو سی سالگی ازدواج کردم 33سالگی بخاطر اعتیاد شوهرم ازش طلاق گرفتم حالا باداشتن یک پسر نوجوان 16ساله ن شغل مناسبی ن حقوق بازنشستگی ن پدر مادری ن ارثیه ای ،،حتی برای کوچکترین هزینه های زندگی مثل خرید نان هم شرمنده فرزندم هستم .من واقعا نسل سوخته بودم.
سلام .هم تولدیهای عزیز.روزگاران سختی گذراندم ومیگذرانم .همچنان تک وتنها ومجردم.شغلم تاسیساتی هست.امیدم از این دنیا به سر آمده.منتظر دنیای بعدی هستم امیدوارم حداقل دنیای بعدیم خراب نباشه. موفق وپایدار باشید
سلام هم تولدی های عزیز نرگس هستم ازشاهرود تمام بچگی مون مثل خیلی ها تو جنگ گذشت بعدازازدواج زندگی سختی داشتم جوونی روکه اصلا نفهمیدم کی ازش گذر کردم لطف خدا چهارتا فرزند صالح وسالم دارم سه تاپسر یه دختر ویه نوه زیبا خداروخیلی شاکرم همسرم مرد خوبیه کاش جوونای الان هم صبروتحمل مارو داشتند
سلام نرگس هستم از کرمان متولد اول تیرماه ۱۳۵۶ تبریک میگم به همه متولدین همراهم زندگی من تا حالا پستی و بلندی های زیادی داشت ، ۳ پسر دارم ، کارمندم و از زندگیم تقریبا راضی ام ، راضی ام به رضای خداوند مهربان بیایید قدر همدیگه رو بیشتر بدونیم ، یاد خدا رو همواره سرلوحه زندگیمون قرار بدیم و امیدوارم همیشه سالم و تندرست باشید . مرغ باغ ملکوتیم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم ......
سلام.یکی بود یکی نبود،روزی از روزای خدا ، توی یه دست با صفا ،اول گرمای تموز ،یه پسر سوخته سیاه،پا گذاشت به این دنیا، بهرام هستم، از شهری در دامنه اشترانکوه، ازنا ، با اینکه خانواده پولداری نداشتم ولی سختی زیادی نکشیدم.هر چند که از دوران دبیرستان کار کردم.دست فروشی،کارگری،ولی شکر خدا. که یه خانواده سالم و خوب دارم.الان در استان اصفهان زندگی میکنم....مثل همه تیرماهی ها مغرور و بسیار حساس هستم ولی قلبم از شیشه هم نازک تره...شغلم مدیرمالی ه..ولی دوستش ندارم، عاشق نوشتنم.بعد بازنشستگی دوست دارم برمتوی یکی از روستاهای شمال زندگی کنم.مرغ و خروس پرورش بدم و فقط بنویسم،رمان ، نمایشنامه،داستان.دوستون دارم
سلام.علی هستم متولد ۱۳۵۶ از کرج. در روستایی از توابع جاده کرج چالوس حوالی سد کرج به دنیا آمدم. کلاس اول دبیرستان بودم که پدر ۳۸ ساله ام فوت کرد. دوخواهر،یک برادر،مادر بزرگ و مادر و من ،زندگی سختی را گذراندیم. سایه پدر بالای سرمان نبود،چقدر سخت بود. اما به لطف خدا و اقتدار مادر و غیرت خودم درسم را ادامه دادم. هر روز حدود بیست کیلومتر را میرفتم و بر میگشتم تا دیپلم را گرفتم. البته هم کشاورزی هم بنایی و...کار میکردم.خرج خونه ،جهیزیه دوتا خواهر،هزینه بیمارستان و دوا درمون مادر بزرگ،عروسی خودم،داداشم و درسم رو در می آوردم. سال ۱۳۷۷ وارد یک شدکت واکسن سازی شدم. به لطف خدا یک همسر بسیار خوب و با درایت نصیبم شد.سال ۷۹ ازدواج کردیم دخترم نهم پسرم دیپلم من هم کارشناسی ارشدم را شش سال پیش گرفتم. زندگی عاااااالی دارم با سختی مبارزه کنیدآینده برا شماست
متولد یک تیر ۵۶ هستم با فقر و بدبختی بزررگ شدم گلیم خودمو خودم ب تنهایی از آب کشیدم بیرون بدترین اتفاق زندگیم فوت پدر مادرم بودن که عاشقشون بودم و بالا کشیدن خونه پدری توسط برادر یعنی زادگاهم هم از دست دادم با وجود یه همسر خوب و دوتا بجه خوب که خدابهم داده معتاد و افسرده هستم چون فوتبایست بودم الان نمیتونم زندگی و گذر پوچ زمان باور کنم خدا همتونو هم تولدیامو حفظ کنه و موفق باشن
سلام هم تولدی های عزیزم منم اردشیر از فسا هستم منم سختی های مشابه شماداشتم ولی الان به لطف خدا در بندر عباس باخانواده مشغول رانندگی کامیونم و زندگی با آرامش و آسایش نسبی دارم الهی شکر
باسلام واحترام به همه هم تولدیهایم سیدحسین هستم کارمندبا سه فرزندپسر.از وقتی خودراشناختم همش کاربود وکار.توخانواده ازهمه بیشتر کارکردم وبیشتر حرص خوردم.اما زندگی برخلاف آرزوهایم گذشت.استعدادهای زیادی داشتم که همه خاکسترشد. مرادردیست اندردل اگرگویم زبان سوزد وگرپنهان کنم مغز استخوان سوزد.سوختیم وساختیم ایخدا شکرت ولی این زندگیست. یا حق
سلام بر هم تولدی های عزیزم
الله الرحمن الرحیم من از نسل سوخته باشماصحبت میکنم به نظر من باتجربه ای که ما بدست آوردیم قبول داشته باشید که باهمه مشکلات و نامحرمیهای این دنیای فانی تابحال خدا راشاکر هستیم که بدنی سالم به ماعنایت فرموده وگدای در خانه اوهستیم عزیزان من تنها یاد خداست که به شما انرژی خواهدداد موفق و منصور وپایدترباشید محمدتقی
محسن هستم متولد اول تیر ۱۳۵۶ تا چشم باز کردیم انقلاب شد کودکی و نوجوانی در جنگ گذشت جوانی که شد دوران سازندگی میان سال شدیم کار نبود ..سرمایه نبود الآنم با یک پسر کارگرم ....ولی خداییش خوزستانی ها همه شون نسل سوخته هستند
سلام علیرضا ناظم از شهر اردبیل هستم .از زمانیکه خودم را شناختم تو سختی بزرگ شدم همیشه حسرت خوردم و ارزوهام. همیشه بدلم مونده از اینکه دنیا اومدم خیلی ناراحتم نصف بیشتر عمرم گذشته و دارم پا به پیری میگذارم و از اینکه ارزوهامو با خودم به گور میبرم از خدای خودم خیلی شاکی هستم
سلام بر هم تولدی ها و هم سن های عزیز علیرضا و اهل اصفهان دوران به سرعت سپری شد و الان با تحصیلات دکتر و کارمند هستم دارای دو فرزند و خدا رو شکر با همه توان و لطف خدا زندگی خوبی دارم.کاش خانواده هم از من راضی باشند.
سلام لیلا هستم بچه بروجردم زندگیم خیلی سخت گذشت زمان جنگ با افت تحصیلی مواجه شدم تا گلاس هفتم بیشتر نخوندم بعد ترک تحصیل خونه نشین شدم درسن ۱۴ سالگی به عقد پسر داییم درامدم که ازبد حادثه یه فرد معتاد وبی اعصاب بود ولی ۱۰ سال کنارش سازش کردم چون نابارور بودم بعد که دیگه جونم روبه لب رسون با کتکی خیلی درناک مهرم حلال جونم روازاد کردم بعد از۳ ماه دوباره ازدواج کردم والان نامادری ۳ تا پسر هستم واون ها روتا جایی که شده حق مادری رودرحقشون انجام دادم سخت بود ولی کنار امدم خیلی احساس خوشبختی نمی کنم ولی شاکر پروردگارم که تنی سالم دارم هرچند سخت گذشت ولی خوب تا حالا گذشته امیدوارم بچه ها بتونن ازپس زندگیشون بربیان تا من هم اسوده خاطر بشم خوشحالم که پیام عزیزان روخوندم عاشق خوندن رمانم زیاد هم کتاب های اینترنتی دانلود می کنم میخونم
سلام زهره هستم و واقعا با همه سختیهایی که تو زندگیم داشتم الان خوشبختم
با سلام منصور هستم و از فسا ،فقط اینو بهتون بگم از وقتی روپای خودم ایستادم به کارهای سخت مثل کوره آجری و کار در مرغداری و ساختمان مشغول بودم ولی دل زنده و شاد .درسم خوب بودولی تو دبیرستان تنها دوست جونیم رو از دست دادم و شکست پشت شکست اومد،به همه دوستان و خونواده تا میشد کمک کرده و از همه پشت پا خوردم الانم تک و تنها با یه دنیا آرزو و یه کهکشان حسرت و خسته از دنیا و غریبه وآشنا در خدمت شما. و باز خدای را شکر که تنها پناهمه
سلام به هم تولدیهای خودم .من نیز مشکلی داشتم ولی خدا روشکر تا الان نسبتا پیروز زندکی بودم
سلام ،اکبرهستم،اهل تبریزمتولدتبریز،یک کمی مغرورهستم،وسخت کسی رادوست دارم،سه فرزنددارم دودختریک پسر،بچه هایم راازهمه بیشتردوست دارم،درجوانی خیلی دختربازبودم،دوست دخترزیادداشتم،هرکی هم دوست بودیم قول ازدواج میدادم،آخرش خسته شدم ازدواج کردم،شانسی،اماخداراشکرالان بهترین همسردنیارادارم،به همه خواسته هایم رسیده ام،آرزو زیاددارم،ولی برای خانواده،خانه دارم ماشین دارم کاردارم،مهمترازهمه آسایش درکنارخانواده دارم،اهل سیاست اینجورکارها نیستم،صبحتش رامیکنم ولی دنبال نمیکنم،کاری هم ندارم کی هست،کی نیست،داستان زیاددارم باحافظه خوب،چندکتاب میشه نوشت،هم شیرین،هم تلخ،اهل طبیعت هستم،ازنوحه مرثیه دورم،واجب نمیدونم که بایدمال من بشه،یابایداونوداشته باشم،البته مال دنیا،شدشد،نشدکه نشد،غذاهرچی باشه میخورم،لباس غیرازقرمزوزردهررنگ دوست دارم،سرمه ی وخاکستری،بیشتر،
سلام مریم هستم از خداوند مدد می گیرم وهمیشه هر چه صلاحم هست از او می خواهم .لحظه لحظه زندگیم خدا رو در زندگیم حس کردم ازدواج خوب بچه های سالم و شغل با آبرو .امیدوارم خداوند بهترینها رو برابرتون قرار بده.
سلام فقط میتونم بگم که ازنسل سوخته هستم ودر جوانی پیرشدم خسته از دنیاوغمهاشم
باسلام خدمت هم متولدیهای خودم من عباس هستم من متولد ملایر هستم از خانوادای متوسط من به نوبه خودم در زندگی سختیهای زیادی کشیده ام ودر حال حاضر تکنسین ماشین ابزار شرکت خودرو سازی هستم واز زندگی خودم راضی هستم خدارو شکر لازم به ذکر هست که داری دو فرزند پسر ودختر هستم واز همسرم راضی هستم باتشکر از سایت شما
سلام هم تولدی عزیز .. من در دوران کودکی و نوجوانی زندگی سختی داشتم پدرم کارگر بود بعد از دبیرستان برای خرج دانشگاه کارکردم با پول خودم ازدواج کردم الان کارمند هستم فقط از زندگی چیزی نفهمیدم .. صاحب خونه خوب.ماشین خوب و فرزندان سالمی هستم . خداراشکر.
چنین یاد دارم که سقای نیل نکرد آب بر مصر سالی سبیل گروهی سوی کوهساران شدند به فریاد خواهان باران شدند گرستند و از گریه جویی روان بیاید مگر گریهٔ آسمان به ذوالنون خبر برد از ایشان کسی که بر خلق رنج است و زحمت بسی فرو ماندگان را دعائی بکن که مقبول را رد نباشد سخن شنیدم که ذوالنون به مدین گریخت بسی برنیامد که باران بریخت خبر شد به مدین پس از روز بیست که ابر سیه دل برایشان گریست سبک عزم باز آمدن کرد پیر که پر شد به سیل بهاران غدیر بپرسید از او عارفی در نهفت چه حکمت در این رفتنت بود؟ گفت شنیدم که بر مرغ و مور و ددان شود تنگ روزی ز فعل بدان در این کشور اندیشه کردم بسی پریشانتر از خود ندیدم کسی برفتم مبادا که از شر من ببندد در خیر بر انجمن بهی بایدت لطف کن کان بهان ندیدندی از خود بتر در جهان تو آنگه شوی پیش مردم عزیز که مر خویشتن را نگیری به چیز
من حمیده هستم من شخص موفقی بودم و هستم ولی بخاطر یه اشتباه در زندگیم سرنوشت خودم رو عوض کردم ازدواجی کردم طبق خواسته خودم و خانواده من کاملا مخالف بودن که البته تاوانش رو دادم و میدم و الان فک می کنم که من شوهرمو دوس داشتم اون نه چون بعد ۱۰ سال فهمیدم با زنی که ۱۱ سال ازش بزرگ بود ازدواج کرده و منو و تنها فرزندش رو فدای اون کرده و رفت منم نتونستم تحمل کنم و ازش جدا شدم البته شایان ذکر است که من خودم از لحاظ کاری و تحصیلی و مالی شخص موفقی هستم و با دخترم یک زندگی شاد و خوبی داریم و از خدا هم خیلی شاکرم
سال 70دقیق در سنی که اصلا مناسب ازدواجم نبود ازدواج کردم وهمان موقع طلاق گرفتم وهنوز مجرد وتنها هستم درزندگی بیش از اون چیزی که کسی بخاد فکرشو کنه سختی و عذاب کشیدم زود رنج وعاطفی هستم از اولین روز طلاق تا حالا خودم جور زندگی خودم راکشیدم ویه لقمه نون حلال بدست آوردم ازخدا ممنونم نزاشت دستم جلو کسی دراز بشه خوشحالم که باشما هم تولدم اما انشالله که اقبالتون مثل اقبال من نباشه
سلام رضا هستم گذشته من سرشار از کنجکاوی ونبوغ بوده هم اکنون مدیر یک مرکز آموزشی هستم دوتا فرزند دارم .همسرم رو خیلی دوست دارم اونم منو خیلی دوست داره .بدون همدیگه گیجیم . از اینکه روز تولدم با شما یکیست خیلی خوشحالم
سلام من بتی هستم از تبریز نکات بسیار جالبی بود این برنامه رو همسرم برام معرفی کرد واقعا جالب بود و سوپرایز شدم متشکرم .
با سلام.تاریخ بارداری مادرم همزمان باآغازسفرپدرعزیزم به بندرعباس وجنوب و همزمان به دریای هرجهت تجارت بود.۳روزتحمل درد زایمان مادرم بود که باورودپدرم به منزل و بازگشت ایشان هردوشان سالم به دربردیم.به همین خاطر به من بندری می گفتند.چون طبق پیش بینی منتظرتولدپسربودندباسوپرایزتولددخترجدیدنام مراباپیشوندآقاهمراه کردند.دریکسال ونیم بعدازتولدپدرعزیزم شهید شدند.وماازدیارمان مهاجرت کردیم به مرکزشهراصفهان.درحدوددوم دبستان دختردایی مادرم باپسرعمه همسرم ازدواج کردند.آن زمان دامن ۲و۳طبقه ای نابود.مادرشوهرم ازمن خوشش آمده بودوپرسیده بود این دخترکیست؟! حدود۸سال بعد زمان ازدواج پسرش به دختردایی مادرم نشانی داده بود وبه بهانه سرزدن به منزلمان آمدند.بنابه دلایل خانوادگی و فوت مادرشوهرخواهرم و بیماری زن دایی مادرم و ازدواج و بستری شدن خواهرم به خاطربارداری تا ۳سال بعدتا۲۳سالگی که ازدواج کردیم به تعویق افتاد.بلاخره طی آشناییدوباره طی۹روزقبل از محرم تا شب اول محرم صیغه محرمیت جاری شد بعدازیکسال عروسی کردیم.۱۰ماه ونیم بعدفرزنداولم به دنیاآمد.۲سال در کرج و۲ماه در تهران زندگی کردیم وبازبه اصفهان برگشتیم.بعداز۱۰سال برای دانشگاه دررشته روانشناسی ثبت نام وپذیرفته شدم.سپس خریدمنزل وبعداز ۱۳سال تولدپسردومم به دنیاآمد.حدود۳ونیم سالگی پسردومم به منزل خودنقل مکان کردیم.ودر فولادشهرساکن شدیم.الان ادامه دانشگاه رازی میکنم.فرزنداولم هم کنکوری است.این خلاصه زندگیم بود.امیدوارم بتوانم زندگینامه پدروپدربزرگ و خودم رابه فیلمنامه و فیلم تبدیل کنم.درآرزوهای بهترینها برای همه