سلام هم تولدی های عزیز علی اصغر هستم یکسال است بازنشسته شدم در دوران نوجوانی درسن ۱۵ سالگی به صورت بسیجی وداوطلبانه عازم جبهه شدم لشگر۳۱عاشورا از تبریز. من فکر میکنم متولدین دهه پنجاه دوران پرتلاطمی داشتیم دوران کودکی همراه شد با انقلاب و دوران نوجوانی هم جنگ ۸ ساله ولی دورانی بود که غیرت جوانان قلیان داشت زنان و دختران مان زینبی بودن وپشتیبان مردان و اکثر خانواده ها نسبت به هم وفادار بودن وهستن.طلاقها کم بود محبت خانوادگی و دوره همی ها بیشتر بود وسایل ارتباط جمعی نبود یا داشت رونق میگرفت لذا سرگرمیهای مخرب کمتر بود .خدا همه شما عزیزان را در سلامتی وصحت وجود قرار دهد .

سلام هم تولدی های عزیز من حمید رضا هستم . یکی از بد شانسی های شما هستم و واقعا از نسل سوخته هستم . از زمانی که یادم می آد همش توی سختی و گرفتاری بودم نه اینکه فکر کنید منفی نگر هستم . چون فرزتد آخر خانواده بودم از هر طرف خواهر و برادرام حقم رو خوردند . تا آمدیم لیسانس بگیریم و بریم سرکار. موسسه تعطیل شد و بعداز 15 سال حسابداری خانه نشین شدم . الان با 23 سال سابقه بیمه تامین اجتماعی بیکار هستم و گذران زندگی رو به سختی می گذرانم. از مریضی ام برای شما بگم که از نوک پا تا به بالا مریض ام. قند و فشار خون و چربی و کبد چرب و الان هم که آب مروارید چشم که چشمام که سو شده و تمام دندان هام کشیده ام . خیلی درد دارم . ببخشید که سر شما رو در آوردم. مرا عفو کنید

سلام محمد هستم ۵۳ ساله خوش حالم با هم تولدی هام آشنا شدم من بر خلاف خیلی از شما ها مثبت نگر بودم بالاخره همه مشکلات در زندگی داشته اند من به فقط به جهات مثبت فکر کرده ام واز طرف خدا هم برام مثبت می باره

سلام معصومه هستم در خانواده تقریبا کم بضاعت ب دنیا اومدم،پدرم کارگر بود ،دوران کودکیم آغاز انقلاب و بلافاصله جنگ و بدبختی و ترس ...بود . کلاس هشتم بودم عاشق یکی از دوستان برادرم ک در جبهه همرزم بودن و گاهی نامه ای از طرف برادرم می آورد شدم و با نادانی کامل سال بعد ازدواج کردیم‌. چون همسرم دانش آموز بود و ما جیره خور پدرشوهر بودیم زندگی سختی داشتم ،بنابراین تصمیم گرفتم درس بخوانم و الان معلم بازنشسته و صاحب چهار فرزند تحصیل کرده و موفق میباشم.

سلام.من محمودم. من در یک تحقیقات شش ماهه و جمع آوری اطلاعات از هزار نفر متولدین اردیبهشت و مقایسه ی آنها دریافتم که بد بخت نرین آدمهای روی زمین هستند.به همه کمک می کنند و دلسوز همه هستند ولی هیچ کسی به اینا کمک و دلسوزی نمی کند. نود و یک درصد اینا یا بچه های طلاق هستند یا طلاق گرفته تند.

سلام هم تولدی های عزیز تاریح تولدم خیلی دوست دارم فرزند طلاقم. دکترای سیاسی دارم و از شغل خوبی‌برخوردارم. دائما در حال سفر به خارج از کشورم. شدیدا" به جنس مخالف علاقمندم اما اهل هرزگی نیستم. درآمد بسیار خوبی دارم.خیلی دوست داشتم یک همسر تبریزی زیبا و خانه دار نسیب م بشه اما نشد. شانس.

سلام دوستان سجاد هستم ازجد مادری زرتشت پدری مسلمون، خودمم تلاش کردم بیشتر انسان باشم تا تابع دینی خاص از زیباترین خاطرات کودکیم، جزوسه پسروسه دختر منتخب مهدمون بودم که به حضور مادرایران شهبانو فرح رسیدم وبوسه ای که بر سرم کردو جایزه ای که بهم داد، داستاناتونو با اشک خوندم ، شکرخدا یه دخترزیباکه حقوق دانشگاه ملی خونده وپسری مهربون که دبیرستان میخونه، متاسفانه پنجساله که متارکه کردم،از نسل ما خاکستری بیش نمونده،اما آرزوی روزهایی زیبا و آروم واسه فرزندانمون دارم، مادرطبیعت یارتان باد

سلام من کریم هستم .تو خانواده متوسط به دنیا اومدم .از زمان بچه گی 2تا آرزو داشتم .یکی بزرگ شدم یه ماشین سوزلت بخرم که نشد .دوم دلم میخواست بزرگ شم و سیگار هما فیلتر دار بکشم که اونم نشد .یعنی اصلا سیگاری نشدم .خودم کارمند بانک ملی شیرازم .الان 3فرزند دارم اولی مهندسی پزشکی خونده و بیکار تو خونه هست .دومی دانشجو هست و سومی کلاس 6ابتدایی .آرزوم اینه که همه موفق بشن و کشورم هم به روزهای آرام بدون مشکل برسه

سلام به هم سن سال های خودم رویا هستم از آذربایجان شرقی دوران کودکی نسبتا خوبی داشتم و خانواده‌ی تقریبا مرفه وشلوغ به دنیا اومدم وبزذگ شدم از دوران کودکی مجرد خودم راضی هستم الان هم شکر خدا خانواده ی خوب وآرومی دارم همسری مهربان ددلسوز ودوتا پسر دارم یکی دندان پزشکی میخونه یکی هم محصل خودم هم دبیر بودم امسال بازنشسته شدم شکر خدا جن ماه است که زندگی بدون استرس راتجربه میکنم برای همه‌ی هم سن و سال ها یم آرزوی سلامتی دارم

درود به همه اسمم مریم من هم مثل همه شما ناخواسته بدنیا اومدم و بهترین روزای زندگیم تا ۱۸سالگیم بود زندگیه بدی ندارم اما اون رویاها و تصوراتی که داشتم نشد ولی بهرحال زندگیه دیگه همیشه سه تا ارزو داشتم یکی تسلط کامل به زبان انگلیسی دوم راننده اتوبوس شدن وسوم یه خونه ویلایی وسط جنگل باکلی حیوان وباغ ولی خوب فقط تونستم دومی رو محقق کنم والان تو سن ۵۰سالگی هستم وچهار سال دیگه بازنشسته میشم ودوتا دختر ویه پسر زیبا و مهربون وعاشق خانواده دارم خودمم عاشق همشونم از خداوند برای تک تک تون ارزوی سلامتی وروزهای شاد دارم پایدارو برقرار باشید بدرود

سلام من متولد یکم اردیبهشتم. ۴ساله بودم که رفتم مهدکودک بنفشه تو خرمشهر. خودم اهوازیم.یادم میاد اون موقع تو مهد اومدن واکسن بزنن من خیلی موجه از این قضیه در رفتم ؛ آخه از سوزن میترسیدم .الان کمتر میترسم ولی تمایل هم ندارم واسه ام تجویز بشه. کودکیم تو جنگ گذشت ولی تو همون جنگ هم با تموم سختیاش صداقت و یکرنگی بین مردم زیاد بود.دیپلم اقتصاد گرفتم و بعد دانشگاه دولتی ادبیات قبول شدم . بعد لیسانس ارشد رو با رتبه ۱۹ قبول نشدم آخه تو دوره ما ظرفیت ها کم بود نه مثل الان که ..... بعدش ۳ سال حفظ قران و چه و چه و بقیه هنرها؛ بعد رشته حقوق قبول شدم و همزمان ارشد رشته اولمو خوندم و الانم دانشجو دکتری دولتیم و کلی درس نخونده دارم

سلام به همه ی متولدین اردیبهشت. ..من در یک خانواده نسبتا مرفه بدنیا اومدم ..یادمه خونمون همیشه مهمون بود ...کودکی خوبی داشتم ...پدرم راننده ترانزیت بود ...بهترین رفیقم در جنگ شهید شد...بعداز دیپلم سربازی رفتم...بعداز سربازی حرفه ی پدرم را ادامه دادم و راننده ترانزیت شدم ...28 سالم بود که عاشق شدم و ازدواج کردم ...بعد از ازدواج شغل شریف آتش نشانی را انتخاب کردم ...الان 2تا بچه دارم دخترم لیسانس حقوق داره پسرم سال هفتم متوسطه هست ...با همسرم خیلی رفیقم ایشون هم اردیبهشتی هست ..فکر کنم دیگه امسال بازنشسته بشم ...امیدوارم زندگی هممون ختم بخیر بشه.

سلام واحترام،من اکرم هستم، ۱۹ سالگی ازدواج کردم پسرم فوق لیسانس گرفته و دخترم دکترا داروسازی، همسرم فرهنگیه و خودم لیسانس دارم سال دوم ابتدایی بودم که انقلاب شد از بچگیم کیک و شیر کاکایو مدرسه رو خیلی دوست داشتم، من احساس خوشبختی میکنم هر چند روزی چند تا قرص میخورم امیدوارم همسن های من خوشحال باشن و عمر طولانی داشته باشن

با سلام خدمت دوستان و هم تولدی های خودم بنده در خانواده ای نسبتا شلوغ بدنیا آمدم پس از تحصیل وارد دانشسرای تربیت معلم شدم و در مدت خدمت در پست های مختلف مشغول خدمت بودم حدود ده سال از خدمتم را در جزیره قشم به انجام رساندم و در سال گذشته بازنشسته شدم هم اکنون مدیریت یکی از مدارس غیر دولتی شهرم را بر عهده دارم . صاحب دو فرزند دختر هستم که یکی از آنها ازدواج کرده و دومی هم در دانشگاه مشغول به تحصیل است . با سپاس

سلام خدمت همه عزیزانی که با بنده هم سن و سال هستید .. دوران کودکی بسیار وحشتناک داشتم با کودک آزاری برادر بزرگ تا سن هیجده سالگی بعد از هیجده سالگی ازدواج و بچه دار شدن و شروع به بچگی کردن و بعد جوانی کردن در شرایط زن و بچه دار بودن این ادامه داشت تا سی و پنج سالگی و خدا کمکم کرد به بیراهه و فساد کشیده نشم و بعد از این تازه فهمیدم بچگی و جوانی کردن یعنی چی!! و بعد این شروع کردم به کار تا سن چهل سالگی اول جوانیم تازه از چهل سالگی داست شروع میشد که مریضی از راه رسید و یخه منو گرفت و خیلی زود منو زمین گیر کرد بیماری ام اس از نوع پیش رونده نصیبم شد و حال در سن پنجاه سالگی با کول باری آرزو در کنج خونه چشم انتظار مرگم و این بود همه زندگیم

خخخخ

سلام به همه متولدین اردیبهشت ۵۰ من در خانواده فقیر بدنیا اومدم وخانواده شلوغی را تشکیل دادیم ،سختی خیلی کشیدم ولی بلطف خداوندروزگارخوبی را دارم هم خودم وهم ۱۰نفر خواهر وبرادرم تحصیل در دانشگاه ودبیری در هنرستان و۲۰سال سابقه مدیریت در دبیرستان رارا دارم ۲دختر خوشگل وزندگی ارومی دارم ۲بار درانتخابات شورای شهر شرکت کردم که هربار با رای قطع دوم شدم وفعلا نایب رئیس شورای شهرم وخدمت به مردم ودانش اموزان در اولویت کاریم هست امیدوارم که همه مردم ایران سالهای خوب وشادی را داشته باشند بدور از غم وغصه

دوستان همسن من سلام خوشحالم که اینجا میتونم با شما صحبت کنم منم مثل شماها بچه ی زیباترین فصل خدایم وبا افتخار میگم اردیبهشتی ام ازکودکی بگم که بچه اول بودم لدا خودکفای خودکفاهستم ازکودکی فقط کار وکار وکار وتو زمینهای کشاورزی وبچه داری یادم میاد نوجوون شدم کارم اشپزی هم بود از ۱۷سالگی کار کردم واردیبهشت سال ۹۹بازنشسته میشم من معلم بودم ۱۷سال و۱۳ساله که مدیر مدرسه ام یه باز زایمان کردم اونم ۲قلو خداخیلی دوستم داشت چون ۳۰سالگی ازدواج کردم بمن ۲قلو داد یه پسرویه دختر خوشگل وزرنگ زندگی ارومی دارم وخداروشاکرم برای بازنشستگی هم یه برنامه هایی دارم اخه نتورک مارکتینگ کار میکنم وامیدوارم به اینده براتون بهترینها را ارزو میکنم

سلام هم سن های عزیز نمی دونم شما کجا و چطور زندگی می کنید اما زندگی کودکی، بهتر از بزرگسالی بود، حیف زود گذشت بلاخره گذشت، دبستان، مدرسه، دبیرستان دانشگاه، ارشد مجدد کارمندی، رئیس بودن و تدریس همه را تجربه کردم، زندگی شیرین هست اما پر از بالا و پایبن، اما هیچ چیز بهتر با خانواده و دوستان نیست، محبت و مهربانی اگر موافق باشید یک گروه وات ساپی می داشتیم خیلی خوب میشد همه شمارا دوست دارم شاد وسلامت باشید

لیلا هستم ۴۸ ساله، دوران کودکی سخت تظاهرات و شکوندن شیشه بانک‌ها در نیمه شب یادم نمی ره. نوجوانی کندتر از کودکی فشار و تهدید مدام ناظم و مدیر و هر کس دیگه که حجاب رو کامل رعایت می کرد اجازه داشت مثل ته سیگار ما رو له کنه. ۲۰ سالگی شوهرم دادن یه وقت نترشم. یادم نمی یاد بچگی و نوجوانی خوبی داشته باشم .۲۳ سالگی مادر شدم ۲۴ سالگی پدرم رو از دست دادم. ۳۶ سالگی خارج رفتم ۳۸ سالگ جدا شدم از همسرم، ۳۹ سالگی پارتنر داشتم ۴۲ سالگی دوباره مادر شدم و ۴۴ سالگی بچه سومم رو بدنیا آوردم ، و از پاتنرم هم جدا شدم، الان دختر بزرگم مهندس راه و ساختمان هست از کارش راضیه منم با دوتا فرشته کوچکم زندگی می کنم و عشق می کنم ، زندگی آروم و پر جنب و جوشی دارم و توی این مملکت آزاد راحت زندگی می کنم. ممنون که وقت گذاشتی داستان زندگی منو خواندید ، موفق باشید

من یه روز بهاری سال پنجاه بدون اینکه خودم بخوام ، اومدم این دنیا . یه روز شاد بهاری بود ولی ظاهرا این جور که میگن ، من همه اش جیغ می کشیدم . احتمالا واسه این بوده که قرار بوده نسل سوخته بشیم ، واسه همین هم جیغ و دادم به هوا بوده . علی ایحال همین که هفت هشت سال بعدش همه چی به هم ریخت و انقلاب شد و پشت سرش هم یه جنگ هشت ساله و از اون روز به بعد هم همه اش توی ،،این برهه حساس،، به سر می برسم ، جای جیغ و داد بیشتری داشت و داره